آناهیتا شمس: دغدغه ی من بازگویی رنج ریشه دار زنان است

آناهیتا شمس متولد ۱۳۵۶ دارای لیسانس گرافیک  از دانشگاه آزاد اسلامی در سال  ۱۳۸۲ است. او دوره تصویرسازی را در مدرسه هنری ویژه تحت نظر استاد بهزاد غریب پور گذرانده و پس از شروع کار در نمایشگاه های گروهی و انفرادی بسیاری شرکت کرده است. از جمله این نمایشگاه ها: نمایشگاه گروهی برگزیدگان مدرسه هنری ویژه در خانه هنرمندان ۱۳۸۹، نمایشگاه انفرادی در گالری هوم  ۱۳۹۲، نمایشگاه گروهی در گالری  نیویورک آرت کانکشن ۱۳۹۲، شرکت در حراجی ۵۰۰- در گالری هوم ۱۳۹۲، نمایشگاه گروهی در خانه هنرمندان ۱۳۹۳، نمایشگاه گروهی در گالری هوم ۱۳۹۳ و نمایشگاه انفرادی در  Galerim Sanat Galerisi  در ترکیه ـ آنکارا ۲۰۱۵.

او همچنین تصویرسازی روی جلد کتاب های بنفشه(۱۳۸۷) و تصویرسازی و طراحی بروشور و پوستر کنسرت راک تلفیقی گروه آنتی ماشین  در جشنواره بین المللی موسیقی فجر ۱۳۸۶ . ۱۳۸۷ . ۱۳۸۸ را در کارنامه اش دارد.

برای آشنایی بیشتر با این هنرمند گفت وگویی کردیم که می خوانید.

 anahita-shams

خانم شمس آیا شما در مجموعه آثارتان  به روایت داستان یا مضمون خاصی می پردازید؟

ـ بله  می توان گفت به گونه ای در آثار خود به بازگو کردن یک مضمون می پردازم هرچند نه به گونه ای مستقیم و یا متاثر از یک داستان منسجم ـ به جز مواردی که برای روایت خاصی تصویرسازی میکنم ـ بلکه آن گونه که در این آثار شاهد تولد اتفاقی شعرگونه هستیم و با توجه به اینکه به شعر و ادبیات علاقه ی خاصی دارم ذهنم نیز تصاویری از این سنخ می سازد.

در اکثر آثار شما حضور زن نقش بسیار پر رنگی را ایفا می کند. در مورد دغدغه های زنان آثارتان توضیح بدهید.

ـ زن بودن در ایران کار بسیار دشواریست. اینجا حتی صحبت از امور مطرح دنیا مثل برابری حقوق مرد و زن جرم محسوب می شود. تمام آن مشکلاتی که از کودکی در اطراف خود دیده و لمس کرده ام و با آن بزرگ شده ام. در آثارم به نمایش یک یا چند مشکل و دلنگرانی خاص نمی پردازم، بلکه زنانی را ترسیم می کنم که نسل ها متحمل بار همه این تشویش ها بوده اند. زنانی که قرنها برای رهایی و رسیدن به حق خود جنگی نابرابر داشته اند. دغدغه ی من منحصر به امروز و دیروز نیست بلکه بازگویی رنجی ریشه دار است.

تصور می کنید چقدر به گستره تفکر زنان معاصر ایران نزدیک شده اید؟

ـ بسیار زیاد. این همسویی و مشکلات مشترک را در برخوردهای نزدیک و گپ وگفت های خود با زنان اطرافم می بینم. دلنگرانی هایی که حتی مختص یک قشر خاص از جامعه نیست. غم هایی که در لایه های زیرین اجتماع نهفته است و تنها گهگاهی به مدد رسانه ها از وجودشان آگاه می شویم. زن معاصر ایران فقط زن تحصیلکرده ی مدرن با افکاری آزاد نیست، به عنوان مثال زنانی که تحت خشونت های خانگی یا اجتماعی قرار می گیرند هم زن معاصر ما هستند. تصور اینکه در این جامعه زندگی می کنیم و در اطراف ما چه فجایعی علیه جنس مونث اتفاق می افتد من هنرمند را بسیار متاثر می کند.

anahita-shams-4
anahita-shams-3
anahita-shams-2
anahita-shams-1

این مکرر شدن نام”آناهیتا” در مجموعه شعری از پدر و برگزاری نمایشگاهی در گالری هوم و همچنین نام شما آیا متضمن بار معنایی خاصی می باشد؟

ـ آناهیتا نام یک ایزد بانوی بزرگ ایرانی است. بانوی آب و آبادانی. انتخاب این نام برای نمایشگاهم از یک سو ادای احترام و بزرگداشتی برای این ایزد بانوست و از سمت دیگر این مجموعه آثار بیان کننده درونیات و تفکرات آن روز های من است. بیشتر آثار خودنگاره ای بودند در فضایی اثیری که با به تصویر کشیده شدن و بیان شدن عرصه را برای بیان احساسات و عواطف دیگری باز کرد. آناهیتا یکی از مهم ترین اساطیر ایران بوده که حضوری پر رنگ داشته. او فرشته ی نگهبان آبها و نماد باروری و عشق بود. چنین ایزدبانویی از نگاه من هنرمند که به داستان های اسطوره ای هم علاقه دارم جایگاه والایی دارد و بیشتر از اینها باید به بیان تصویری او پرداخت. من در نمایشگاه گروهی “یشت” که در زمینه ی اساطیر ایران بود هم آناهیتا را انتخاب کردم. به نظرم در ارایه تصویر از اساطیر ایران بسیار کم لطفی شده و ما با داشتن کهن الگوهای بسیار قدرتمند، متاسفانه در زمینه ی هنرهای تجسمی و معرفی تصویری اسطوره هایمان به جامعه ی جهانی کوتاهی کرده ایم.

آیا مشابهت و همسویی فکری بین روند آثار و افکار شما و نقاشی های ویلیام بلیک از کمدی الهی شاعر قرن هیجدهم انگلیسی می توان یافت؟

ـ بله به گونه ای گذار از دوزخ و در جستجوی نور و روشنایی بودن در همه آثارم از ابتدا تا به امروز رکن اصلی و ثابت آثار و دلیل آفرینش آنها بوده است. در باب اینکه اساطیر مخلوق بلیک خاص خودش بودند، هم واقع گرایانه و هم خیال انگیز و پر از ایجازهای متناقض این حس شباهت را شاید پر رنگ تر می کند. او به آزادی انسان و عشق الهی معتقد بود ولی در آثارش مخالفت با کلیسا کاملا نمایان است. شخصیت انقلابی داشت و گاهی او را دیوانه می انگاشتند ولی به نظر من یک هنرمند نابغه بود که البته از این بابت هیچ ارتباطی بین من و ایشان نیست!

زنان آثار متاخر شما انگار همواره  نمایش دهنده یک ستیز و تنش در درون با خود و در بیرون با  جامعه و محیط اطراف خود هستند در این مورد توضیح دهید.

ـ شکستن و از بین بردن بسیاری از تابوها که برای زن امروز ایران ایجاد مرز و محدودیت می کند از جمله اهداف من است. نمایش اندام برهنه زنان در آثارم که پوشیده شده در گیاه و یا گیسو یا چادر گلدار نوعی شرم دوست داشتنی شرقی است. هرچند این امر برای نمایش  گسترده آثارم در جامعه ایران امروز محدودیت ایجاد می کند، ولی باید حسم را بیان کنم و مسیرم را با جدیت تمام ادامه بدهم. زنان آثار من در پی برداشتن حجاب های جهل و بر تن کردن پوشش آگاهی هستند، چرا که مادران آگاه دختران و پسران آگاه پرورش می دهند. نادانی و گرایش به خرافات مانند بستن چشمانمان است به روی تمام آن ستمی که بر زنان رفته.

آیا این نمایش فضای اروتیک و اندام برهنه زنان در آثار شما بر خلاف آنچه در ابتدا گفتید که مستقیم به انتقال پیام نمی پردازید در تعارض نیست؟

ـ خیر این برهنگی بخشی از اثر است و نه کل آن و هدف غایی آن. هدف از نمایش اندام برهنه نمایش یک بی پیرایگی در وجود انسان ـ زن است نه نمایش جاذبه یک اندام زیبا . زنان کارهای من در پی القای حسی خاص نیستند آنها تمام خود را به تماشا می گذارند، بدون پرده ای شعارگونه یا تزریق معنایی مطلق به ذهن بیننده.

یکی  از عناصر شاخص آثار شما تلفیق پیکر انسان با بخشی از اندام حیوانات(غالبا بز و یا قوچ) و حضور پرندگانی مثل کلاغ و مرغ مگس خوار است در این مورد توضیح دهید؟

ـ در ابتدا به یادآوری این نکته می پردازم که حضور طبیعت در آثارم همواره باعث شادی و انبساط خاطرم بوده و اما جریان حضور زنانی که با شاخ بز تلفیق شده اند باز می گردد به جستجوی من برای برپایی نمایشگاهی از اساطیر ایرانی. من بنا به علاقه خود به زنان اساطیر ایران پرداختم و در این میان دیو ماده ای به نام “جهی” نظر مرا جلب کرد که برخی می گویند نقطه ی مقابل آناهیتا است. جهی دیوی که برای بیدار کردن اهریمن از خواب سه هزار ساله و امیدوار کردن او به نبرد با اهورامزدا، در گوش اهریمن زمزمه کرد و پس از بیداری اهریمن  با او همبستر شد. بعدها در اوستا از او یاد شده و بعد از آن”جهی” تبدیل به نامی عام برای زنان بدکاره شد و سپس در گذر زمان و با رواج تفکر زن ستیز تمام زنان متهم به مکر و فریب شدند. حضور زنان شاخ دار در برخی کارها اشاره ای به این حکایت و از سویی دیگر تلاشی ست برای از بین بردن مرز مطلق بین نیکی و بدی،  اما در جایی این شاخها نه تنها برای نشان دادن دیو درون نبوده، بلکه با توجه به اینکه بز در ایران باستان نماد خیر و برکت و باروری بوده نگاه من نیز با تغییری اندک به سمت نمایاندن تنی پر برکت و مقدس تغییر مسیر داده و زن آثار من سیرت دیو مآبانه را پس زده و خدای گونه بر مسند قدرتی الهی نشسته. کلاغ و سایر پرندگان هم در کارهای من معانی متفاوتی دارند، مثلا کلاغ در ایران باستان پیک شادی و نماد هوش و فراست و دانایی ست و حضور چنین المانی در تصاویر من بار معنایی منفی ندارد. این را باید بگویم که با توجه به نمادشناسی تصاویر که معانی به صورت مطلق در  ذهن همگان نقش بسته من از مخاطبم می خواهم که تمام باورها را دور بریزد و با نگاهی تازه به کارهای من بنگرد، در کارهای من خوب و بد را خود بیننده تعیین می کند.

شما در ارایه آثار مدرن خود با برگزیدن المانها، عناصر و عناوینی از هنر ایران باستان، به ارائه نوعی هنر تلفیقی می پردازید در این مورد راهنمایی کنید.

ـ بله به عنوان یک انسان معاصر ایرانی به ناگزیر در خود علاقه مندی ها و دلبستگی هایی به سنت و آنچه آمیخته به وجود ناخوداگاه ذهن من است مشاهده می کنم و گمان می کنم حضور عنصری مثل چادر گلدار احساس خوشایند و آشنایی در وجود هر بیننده ایرانی برمی انگیزد.  برای رسیدن به  پست مدرن  نیاز به گذر از مدرنیسم برای ایجاد تعادل و توازنی بین این مفاهیم وجود دارد. آینه و چراغ های لاله عباسی با بلورهای آویزان در کنار زنان نیمه عریان که با نگاهشان تمام آنچه را دریافته اند به شما القا می کنند همه و همه در راستای آشتی دادن مدرنیته و سنت گرایی ست که از پس زمینه های ذهنی من نشأت می گیرد.

در مجموعه زنان در کافه مکرر شدن عناصری مانند زنانی که خنده ای قهقهه مانند بر چهره دارند و گیسوانی رها و پیچیده در هم و سیگاری بر لب  چه پیامی برای بازگو کردن دارند؟

ـ در نظر من کافه مکانی است که می توان فارغ از هر دلنگرانی و اندوه زمانی در آنجا آسوده بود و به یک جمع دوستانه پیوست و رها از تمام فشارهای جامعه به خود پرداخت. این یک نگاه مرد ستیزانه  و انتقادی نیست، بلکه اشاره ای ست به توان بالای روحی زنانی که با تحمل تمام فشارها و محدودیت های تحمیل شده از سوی جامعه همواره در صف اول نبرد و مبارزه باقی ماندند و تسلیم سکوت و افسردگی نشدند. این زنان جایی را برای فراغت بال خود می خواستند که من کافه را به آنان پیشنهاد کردم!

آیا شما هرگز قصد ندارید در آثار خود به نمایش مردان بپردازید؟

ـ در وهله اول دلمشغولی اصلی من  پیرامون زنان و حضور آنها در جامعه است و اما وجود مرد را  به عنوان جزیی از جامعه انسانی نمی توان منکر شد. مردی که نگاهی برابر و همراستا به زن دارد نه نگاهی حاکم و از بالا به پایین. در مجموعه اخیر خود گاه به گاه  شاهد حضور مردان هستیم. مردانی  که با ظرافت و مهر روح زن را شاد می کنند. با این حال  به عنوان یک زن  هنوز پر هستم از گره هایی که روحم را آزرده است.

درمجموعه جدید کارهای شما شاهد چه تغییراتی خواهیم بود. آیا هنوز نامی برای آن انتخاب نکرده اید؟

ـ من بر این باورم که تاریخ هنر ما مملو  از شعر و ادب  است و  نقش تصویر همواره در این میانه کم رنگ تر  بوده است. قصد دارم زن ایرانی را با تمام خواست ها و آرزوها و تلاش پی گیرش در این میانه ترسیم کنم. فضایی شعرگونه مانند اشعار حافظ. تحولی که از مجموعه اول (آناهیتا) و سپس در”زنان در کافه”و بعد در مجموعه اخیرم حس می کنم و آن زدودن سایه تاریکی و وحشت از ذهن و درون و رسیدن به روشنایی و آرامشی در درونم می باشد. بروز آناهیتایی که روشن و صریح است و با نگاهی امیدوارانه نه واقع گرایانه به آینده نگاه می کند.