سیمین بهبهانی شاعر مردم است، شاعر درد و رنج و رویاهای مردمی است، این چهره ستودنی سیمین پس از انقلاب تابناک تر شد. او از همان آغاز دیکتاتوری مذهبی زبان اعتراض به بی عدالتی و ظلم حاکمان زمان گشود. شیوه و شگرد شعری او که در اوزان عروضی با نوآوری های خود او بود، ایرانیان بسیاری را جذب شعر او کرد، اما شجاعت سیمین خانم در ایستادگی در برابر جور زمان بود که او را محبوب دلها کرد. او هرگز حاضر نشد بنا بر هیچ ملاحظه ای از حقوق معوقه ی مردم چشم بپوشد، با اینکه حاکمان ظالم زمان بر او جورها روا داشتند، اما او خواست و توانست شاعر خلق بماند. زبان اعتراض زمان خود شود، و شعرش نقل محافل مردمان شود. او به روزگار سالمندی نیز همچنان با جان جوان خویش در صف اول مبارزات مردم و بویژه زنان با دیکتاتوری دینی ایستاده است.

او از نخستین چهره های ملی ادبیات ایران امروز است که از درون ایران به افشای نقض حقوق بشر در میهن ما پرداخت و صدایش را به صدای زنان مبارز و حق خواه میهنمان پیوند زد و ملاحظه ی هیچ مخاطره ای را نکرد. اگر سیمین بانو را از نزدیک بشناسی می دانی که او در آرزوی بهروزی آن مردم چنان صادق و صمیمی است که دیگر ترس و تردید را به هیچ رو نمی توانی در کار و روزگارش ببینی.

سیمین بهبهانی می داند که شعر او از چنان محبوبیت و اثرگذاری بهره مند است که حتی حاکمان جور هم جرأت نزدیک شدن به این اسطوره ایستادگی را ندارند. مردم برای کمک به زلزله زدگان بم و یا هر حادثه ای که نیازمند حمایت هنرمندان باشد، غزل های بانوی غزل امروز را که با دست خط خود اوست، به بهای گزاف می خرند تا به حکومت نشان دهند که ملت فرزندان برومند خود را گرامی می دارد.

سیمین بانو در شعر امروز ایران شده است صدای عدالت خواهی و دست یابی ایرانیان به حقوق از دست رفته شان. سروده های او به محض انتشار در هر کجا که ایرانیان بخت انتشار داشته باشند منتشر می شوند، و از زبان مردمان در سراسر ایران نقل می شود.

رسیدن هنرمندان به جایگاهی این چنین بیشتر به رویا می ماند. سیمین برای رسیدن به این رویا زحمت ها و مرارت ها و محرومیت ها کشیده است. آدم برای اینکه در گستره ملی به حرمت برسد باید سالها در خدمت خلق باشد و مردمی بودنش را از هر منظر به اثبات برساند. این بخت برای بسیاران سالها و دهه ها زمان می برد تا به دست آید، اما اگر هنرمندی به روزگار و دوران حیات خویش به این مهم دست یابد و از منظر مردمان میهن خویش سمبل مقاومت باشد، از نادر موهبت هائی است که کبوتر بختش بر کمتر کسان حتی از بزرگان اندیشه و هنر فرود می آید.

سیمین بانو اما با شعرش، با مهرش و با حضور انسانی و زنانه اش توانسته است به این برج بلند اعتبار ملی برسد. ۸۳ سالگی اش را از صمیم دل تهنیت می گوئیم و احساس نیکبختی می کنیم که از مردمان معاصر او هستیم.

یکی از سروده های زیبای او را به نام “سنگسار” می خوانیم.

 

سوار خواهد آمد. سرائى رفت و رو کن

کلوچه بر سبد نه، شراب در سبو کن

 

ز شستشوى باران، صفاى گل فزون تر

کنار چشمه بنشین، نشاط و شستشو کن

 

جلیقه زرى را ز جامدان برآور

گرش رسیده زخمی، به چیرگى رفو کن

 

ز پول زرد به گردن ببند طوقى اما

به سیم تو نیارزد، قیاس با گلو کن

 

به هفت رنگ شایان، یکى پرى بیاراى

ز چارقد نمایان، دو زلف از دو سو کن

 

ز گوشه خموشی، سه‌تار کهنه بر کش

سرودى گر توانی، به پرده جستجو کن

 

چه بود آن ترانه؟ بله، به یادم آمد

ترانه ز دستم گلى بگیر و بو کن

 

سکوت سهمگین را از این سرا بتاران

بخوان، برقص، آری، بخند و هاى و هو کن

 

سوار چون در آید در آستان خانه

گلى بچین و با دل نثار پاى او کن

 

سوار در سرایت شبى به روز آرد

دهت به هرچه فرمان، سر از ادب فرو کن

 

سحر که حکم قاضى رود به سنگسارت

نماز عاشقى را به خون دل وضو کن