هفته نامه یالثارات از کاغذپاره های بدون‌مشتری در عرصه مطبوعاتی ایران است که تنها برای خط دهی به تندرو ترین ‌اراذل و اوباش حکومتی و کمک به انسجام آنها منتشر می شود. نگاهی به سوابق و عملکرد این‌نشریه در گذشته و حال نشان می دهد که از حمایت های آشکار و پنهان در بالاترین‌ سطوح‌ حکومتی برخوردار است و گاه اخبار «پشت پرده» را نیز بسیار زودتر از سایر رسانه ها افشا می نماید.

اگر تا چندی قبل می خواستم ‌چنین‌ عنوانی برای مقاله خود انتخاب کنم‌ پیشاپیش از مخاطبان پوزش می خواستم، اما اکنون به دو دلیل، ضرورت پیشین را مطرح نمی دانم.
نخست آن که با اصرار افراطی بر استخدام‌ ‌واژه های مودبانه و استفاده از کلمات وجیه، گرفتار نوعی دورویی و ریا خواهیم‌ شد و با مخفی کاری هایی از این دست نه بی اخلاقی های روزافزون از جامعه رخت بر می بندد و نه راه اصلاح و انتقاد صریح هموار می شود.

دیگر آنکه تکرار بی وقفه واژه های اینچنینی به ویژه به صورت رسمی و از سوی نهادها و افراد متولی اخلاق و فرهنگ‌سازی ظاهرا قبح به کارگیری آن از بین رفته است. با این‌ مقدمه کوتاه می خواهم ‌بحثی را مطرح ‌کنم که از چند ماه قبل، رواج‌ زیادی در جامعه ایران‌پیدا کرده است. تقریبا سه ماه پیش، محمدرضا عارف به دیدن‌شیخ عبداله جوادی آملی رفت که سالهاست به عنوان معلم‌ قرآن و مدرس اخلاق از او نام ‌برده می شود. او در دیدار با عارف، از کسانی سخن گفت که آنان‌ را “دیوث سیاسی”  می نامید. پس از آن‌ از جیب ملت، کنفرانس ها و نشست هایی برگزار شد که دستور کار همه آنها “دیوث شناسی” بود. ظاهرا شایسته ترین شاگرد این مکتب، هفته نامه یالثارات بود که البته تعیین مصادیق در این مورد بر اساس نگاه کثیف و عقده گشایانه دست اندرکاران نشریه و بالادستی های آنها صورت می گیرد.‌ این نشریه که پیش قراول انتشار سخنان جوادی آملی بود در جدیدترین عقده گشایی خود، تصاویری از هنرپیشگان ‌نسبتا سرشناس به همراه همسرانشان منتشر و در بالای این تصاویر تیتر “دیوث‌ کیست” را قرار داد.

yalesarat

هفته نامه یالثارات از کاغذپاره های بدون‌مشتری در عرصه مطبوعاتی ایران است که تنها برای خط دهی به تندرو ترین ‌اراذل و اوباش حکومتی و کمک به انسجام آنها منتشر می شود. نگاهی به سوابق و عملکرد این‌ نشریه در گذشته و حال نشان می دهد که از حمایت های آشکار و پنهان در بالاترین‌ سطوح ‌حکومتی برخوردار است و گاه اخبار «پشت پرده» را نیز بسیار زودتر از سایر رسانه ها افشا می نماید.

در نیمه دهه هفتاد سیدعلی خامنه ای به جنگ ‌فرهنگسراهای وابسته به شهرداری تهران رفت. او برای متلاشی کردن ‌ساختار فرهنگسراها فردی به نام واعظی را به سرپرستی آنها گمارد. از نخستین‌ اقدامات واعظی انعقاد  قرارداد برای پیش خرید یالثارات به مدت چند سال در تیراژ بسیار بالا بود.‌ پس از آن‌، نشریه یالثارات و حزب وابسته به آن – چماقداران موسوم ‌به انصار حزب اله – حضور علنی تر در عرصه سیاسی کشور پیدا کردند.‌  نام‌محمود احمدی نژاد به عنوان‌کاندیدای ریاست جمهوری، نخستین بار یک سال قبل از انتخابات سال هشتاد و چهار در جلسه انصار حزب اله و در سخنرانی محمدحسین صفارهرندی مطرح شد و یالثارات متن آن را به صورت‌کامل منتشر کرد. در آن سخنرانی، صفار هرندی از لزوم قرار دادن افرادی مانند ناطق نوری و رفسنجانی در ویترین برای ادای احترام مردم سخن گفت و احمدی نژاد را نمونه مناسبی برای تصدی ریاست جمهوری معرفی کرد. بنا بر این ، آنچه توسط این ورق پاره بدنام و کم‌تیراژ منتشر می شود الهام گرفته از بالاترین سطح نظام است. آنچه با تیتر «دیوث کیست» منتشر شد نیز از این قاعده مستثنا نبوده بلکه بازتابی از تفکر و منش رأس نظام می باشد.

حال که چنین است بدنیست همه ما برای شناسایی و معرفی دیوث ‌به کمک رهبر و سخنگویان او برویم. شاید بپرسید چرا؟ پاسخ، واضح است. بخواهیم یا نخواهیم ‌سیدعلی خامنه ای و عوامل او بر کشور و مردم ‌حاکم هستند و فعلا خود را قادر مطلق می پندارند. آنها پروژه های مورد نظر را بر اساس تمایلات خویش پیگیری می نمایند. همانگونه که در سه ماه اخیر سمینارهایی برای شناسایی «دیوث سیاسی» برگزار کردند و سخنران محبوب بیت رهبر – حسن عباسی – به هنرنمایی در آن سمینارها پرداخت. در چنین شرایطی بی تفاوتی نسبت به این پروژه ها، واگذاری کامل زمین بازی به کسانی است که برای مخفی کردن دزدی های خود، فریاد «آی دزد» سر می دهند.

دیوث کیست؟ بنا به تفسیر ساده، دیوث به کسی گفته می شود که نسبت به عیال و اهل خانواده خود غیرت ندارد. اگر غیرت نداشتن یک مرد نسبت به همسر و فرزندان خود قبیح باشد، یقینا بی غیرتی در سطح خانواده بزرگ تر، قبیح تر است و مفسده انگیزی آن بیشتر است. اگر یک مرد، ثروت خانوادگی را صرف ارضای شهوات گوناگون خویش در خارج از محیط خانواده کند و نیاز مالی، اعضای خانواده را به فساد بکشاند، یقینا آن مرد شایسته لقب «دیوث» است. اگر یک مرد بعضی اعضای خانواده را نورچشمی بداند و عمده ثروت خانوار را خرج نورچشمی ها کند مسئولیت فقر سایر اعضای خانواده به عهده اوست و اگر این فقر موجب فساد اخلاقی، تن فروشی و سایر مظاهر آلودگی شود هیچ‌ لقبی مناسب تر از «دیوث» برای آن‌مرد وجود نخواهد داشت. اگر تنها دغدغه بزرگ‌یک‌ خانواده، حرف شنوی اعضای خانواده باشد و دست اعضای حرف شنوی خانواده را برای سوءاستفاده از سایر اعضا باز بگذارد یقینا مصداق کامل «دیوث» است. اگر مرد خانواده تنها به فکر موقعیت و منافع خود باشد و این مسئله او را از امنیت خانواده غافل کند مسئولیت ناامنی درخانه به عهده اوست و چنانه نتیجه این ناامنی، سوءاستفاده اراذل و اوباش از بی پناهی ناموس خانواده شود آن مرد یک «دیوث» واقعی است.

در سطح کلان کشور، مصادیق واقعی «دیوث» کسانی هستند که برای ارضای شهوات و بلند پروازی های خویش، زمینه تحمیل انواع تحریم‌ بر کشور را فراهم کردند که نتیجه آن فقر گسترده و تن دادن ناخواسته بسیاری از دخترکان و زنان‌ بی پناه به کارهای خلاف شأن بود. فراموش نمی کنم‌ سال هشتاد و هفت، فرمانده وقت نیروی انتظامی در یک گفتگوی علنی اعلام کرد: “عده ای از دختران و زنان نیازمند برای دریافت حقوق های هفتاد هشتاد هزارتومانی به استخدام‌ بعضی شرکت ها در می آیند و متاسفانه مورد انواع سوءاستفاده قرار می گیرند!” برای ملقب شدن به لقب «دیوث»، چه کسانی شایسته تر از سران نظام‌ جمهوری اسلامی که در همان سالها، صدها میلیون دلار برای بازسازی لبنان هزینه می کردند؟ بیش از دهسال قبل، مسعود ده نمکی کارگردان حزب الهی، فیلم‌ »فقر و فحشا» را ساخت تا سرنوشت بعضی دخترکان مظلوم و زنان رنج کشیده ایرانی را به نمایش بگذارد؛ همان ها که از سر نیاز به برده جنسی شیوخ عیاش در کشورهای عربی تبدیل شده بودند. در همان‌ سالها «دیوث»های واقعی میلیاردها دلار ثروت کشور را در پروژه بی حاصل اتمی هزینه کردند. کسانی که هیچ ‌لقبی مناسب تر از «دیوث» برای آنان وجود ندارد در طی شش سال گذشته، ده ها میلیارد دلار از ثروت کشور را برای حمایت از آدمکش متحد خود یعنی بشار اسد هزینه کرده اند در حالی که در همین مدت، هزاران جوان و نوجوان ایرانی از سر فقر، به دام‌ انواع فساد افتاده اند. خواهش می کنم برخی سخنگویان مواجب بگیر یا بی جیره مواجب نظام، قصه کلیشه ای «دور کردن داعش» از ایران برای توجیه میلیاردها دلار ولخرجی جمهوری اسلامی در سوریه را تکرار نکنند. روزی که جمهوری اسلامی ارسال دلار به سوریه را آغاز کرد هنوز نه داعشی وجود داشت نه ناامنی های حاصل از رو کم کنی های متقابل دو جبهه فساد وابسته به عربستان و جمهوری اسلامی.

آیا برای شناسایی «دیوث» های واقعی، باز هم نشانه لازم‌است؟

رقم اختلاس سه هزار میلیارد تومانی در دولت احمدی نژاد، موجب واکنش شدید رسانه ها و فعالان سیاسی شد. این رقم در زمان کشف اختلاس، معادل حقوق یکسال پانصد هزار نفر با حقوق ماهیانه پانصد هزار تومان ‌بود . در واقع این رقم می توانست نیازهای اولیه پانصد هزار خانوار را در یک سال تامین و از انحراف احتمالی ناشی از فقر جلوگیری نماید. آیا کسی را می توان‌ پیدا کرد که از مرتکبان آن اختلاس و حامیان آنها، نسبت به خانواده بزرگ ‌ایران بی غیرت تر باشد؟

راستی اگر «دیوث» لقب شایسته برای سرپرست بی غیرت خانواده است در مقیاس خانواده بزرگ ‌ایران، چه کسی را باید به این لقب، مفتخر کرد؟

اکنون که هر روز رقم های بزرگتری از فساد مالی با حمایت دولت احمدی نژاد کشف می شود قطعا با وجدان آسوده تر می توان مدال «دیوثی» را به گردن بی غیرتان واقعی در سطوح بالای نظام انداخت.

رفتار سران نظام در عرصه های جهانی و در تحولات داخلی، بسیاری از کشورهای بزرگ ‌و کوچک را نسبت به ایرانیان، گستاخ کرده است. در سال های گذشته اخبار متعدد از هتک حرمت ایرانیان توسط پلیس مرزی عراق، افسران گذرنامه عربستان، ماموران امنیتی امارات و…. منتشر شد بدون آنکه واکنش درخور از سوی سران نظام مشاهده شود. آنان در چنین حوادثی، نقش سرپرست خانواده را به عهده دارند و الحق، بی غیرتی خویش را به نمایش گذاشتند. چه لقبی می تواند این بی غیرتی ها را توصیف کند؟

بیایید تعارف و بازی با کلمات را کنار بگذاریم. از «مودب نمایی»های تشریفاتی نیز دست برداریم. ادبیاتی که از بالاترین سطح ‌حاکمیت در جامعه منتشر می شود مبتذل تر از آن است که لاپوشانی ها و ادب ورزی ریاکارانه ما، بتواند فضای رسانه ای را مبرا از القابی مانند «دیوث»  نگه دارد. پس بهتر است میدان را برای «دیوث» سازی توسط کسانی که خود مظهر کامل بی غیرتی و عامل اصلی ترویج انواع فساد و تباهی در کشور هستند، خالی نگذاریم.