در شماره اخیر شهروند به مطلبی به قلم آقای کهنمویی پور رئیس مستعفی کنگره ایرانیان کانادا برخوردم که چون نام من چند بار در آن ذکر شده بود لازم دیدم به قول ایشان من هم به ” قلب واقعیات مسلم ” از دیدی بی پرده بپردازم.

ایشان با انتقاد به مقاله هفته پیش منتشر شده در همین نشریه به قلم جناب بنایی رئیس هیأت مدیره سال پیش اشاره و به مدیران نشریه پیشنهاد کردند که ” برای حصول اطمینان از داده های مطرح شده دقت بیشتری صورت گیرد” و شرط اول هر گونه گفت و گوی انتقادی را در  پذیرفتن ” واقعیات های مسلم و اجتناب از گمراهی افرادی که اطلاعات کمتری از کم و کیف کار کنگره را دارند”  و فضای گفت و گو را از مشکلات واقعی این نهاد دور می کند، بیان کردند.

icc-2

من هم در پیروی از فرمایشات ریاست مستعفی کنگره به دور از هر حاشیه به اصل مطلب می پردازم.

با وجود کمپین گسترده توسط گروه ائتلاف چهار نفره در سال پیش از این، و تشکیل نهادی موازی به نام “من هم یک ایرانی کانادایی هستم” که ایشان هم به عنوان یکی از اعضاء که حضور فعالانه در آن داشتند به همراه سه کاندیدای دیگر کمر همت به افزایش اعضاء در کنگره ایرانیان کانادا بستند و با شعار فراگیر شدن کنگره به تبلیغات گسترده ای پرداختند که خوشبختانه نوشته ها، عکس ها و حتی سخنرانی های پر شورشان از محافل مختلف تا رستوران و بازار نوروزی و … در دسترس هست، و حتی یکی از رسانه های تصویری هم در تورنتو با “ژست” اطلاع رسانی، چند مصاحبه هم با دوستان گروه ائتلاف در رابطه با گذشته و آینده کنگره (البته بدون حضور هیأت مدیره وقت کنگره) ترتیب داد و با شوق فراوان توسط این دوستان گذشتن تعداد اعضاء کنگره را از مرز ۱۰۰۰ نفر اعلام کرد.

طبق آمار، هیئت مدیره کنگره وقت با ثبت ۱۵۳۳عضو مشغول فراهم کردن بستری سالم برای انتخابات پیش روی و رساندن مجمع عمومی به حد نصاب نیمی از اعضاء به اضافه ۱ (با در نظر گرفتن آیین نامه سازمان) نمود، که به شهادت بسیاری از منتقدان، انتخابات به صورت شفاف و آبرومندانه برگزار شد و حتی صحت و سلامت انتخابات از سوی دوستان ائتلاف که جناب کهنمویی پور هم جزئی از آن بود مورد قبول واقع شد.

پس از تشکیل نخستین جلسه هیأت مدیره جدید، تصمیم بر آن گرفته شد که تمامی کرسی های هیأت مدیره میان دوستانی که اکثریت را داشتند تقسیم شود و از آن روز سرنوشت کنگره بطور وضوح در دست دوستان ائتلاف قرار گرفت و من و آقای شجاعی را در اقلیت مطلق قرار داد. از آن پس بجزء تعداد معدودی از جلسات، یکی از اعضاء هیئت مدیره برای مدتی به غیبت صغری و اندکی پس از آن به غیبت کبری مشرف شدند، البته با حفظ سمت. ایشان معمولا در دسترس نبودند و تنها در صورت لزوم و هنگام رای گیریهای مهم از پرده غیبت آن هم به صورت تلفنی ظهور و پس از رأی گیری به غیبت باز می گشتند، که با وجود اعتراض های مکرر من و آقای شجاعی و بیش از گذشت ۱۰ ماه از تشکیل هیئت مدیره جدید با استناد به آیین نامه سازمان در این رابطه و سکوت به عمد “از سوی دوستان اکثریت” نادیده گرفته شد و تا اواخر ماه ۱۱ و استعفاء ایشان همچنان ادامه داشت.

جالب این که با وجود فرمایشات جناب کهنمویی پور ریاست مستعفی کنگره و اشاره ایشان به ۱۱۰۰ عضو در مقاله شان به عنوان رقم صحیح اعضای کنگره، چند هفته قبل از انتخابات در نامه ای که ایشان به شهردار وان ارسال کردند،  آقای کهنمویی پور  خود را رئیس ارگانی که نمایندگی بیش از ۱۵۰۰ عضو از کامیونیتی ایرانیان مقیم کانادا را دارد، معرفی نمودند.

به گفته گروه ائتلاف، کنگره باید متحول و فراگیر می شد و در راه “ترمیم زخم های بیشمار” (البته طبق اظهارات ایشان) تنها راه حل، مشارکت اعضاء و احترام به نظریات ایشان بود. اما هنوز چند هفته از تشکیل هیأت مدیره جدید نگذشته بود که “دوستان اکثریت” تصمیم گرفتند که نامه امضاء شده از سوی بیش از ۹۰ عضو کنگره را کاملا نادیده بگیرند و پس از هفته ها پیگیری از سوی من و آقای شجاعی، با جوابی سرسری به تصور کاملا غلط شر این اعضاء را از سر خود کم کنند و این تنها باری نبود که این اتفاق می افتاد.

icc-1

از آنجا که نام آقای بنایی هم چند بار در مقاله مورد نظر تکرار شده، بد نیست که بدانیم نامه ایشان (آقای بنایی) هم به
هیأت مدیره بدون پاسخ ماند و کاملا نادیده گرفته شد و پس از بارها پیگیری از جانب من،  آقای کهنمویی پور حجم کار و تعداد نامه های رسیده و این که هر نامه را نمی توان جواب داد را بهانه کردند، در این رابطه به بسیاری از نامه های  آقای مهدی شمس هم می توان اشاره کرد که حتی با پیگیری من و آقای شجاعی از سوی مدیریت همچنان بی پاسخ ماند.

این گونه بود که کنگره ایرانیان کانادا به لطف دوستان اکثریت کاملا فراگیر شد!  البته با کوشش شبانه روزی دوستان گروه ائتلاف….

حدود نه ماه از فعالیتهای خستگی ناپذیر این دوستان نگذشته بود که فردی با من تماس گرفت و گفت : آقای کهنمویی پور در فیس بوک استعفاء خود را اعلام کرده و جالب این که ایشان (آقای کهنمویی پور) در گزارش  فیس بوکی خود این چنین می نویسند: “لحظاتی پیش ایمیلی برای اعضاء هیأت مدیره کنگره ایرانیان فرستادم و به آنها اطلاع دادم ……” و دلیل استعفا را “جلوگیری از لطمات جبران ناپذیر به زندگی فردی من و اطرافیان نزدیک به من…..”  اعلام کردند. البته متن کامل استعفاء ایشان را در تاریخ ۸/فوریه/۲۰۱۶ در همان رسانه می توان یافت.

شایان ذکر است که تا آن لحظه هیأت مدیره از این جریان کاملا بی خبر و شانس بررسی و اعلام آن را به اعضاء نداشت و جالب تر از آن این که ایشان با حفظ سمت تا پایان سال به کار خویش در هیأت مدیره ادامه دادند (با در نظر گرفتن عرف رایج در هر نهادی، فرد مستعفی معمولا پس از کناره گیری از سمت خویش، تصمیم برای جایگزینی پست خالی را به سایر افراد هیأت مدیره محول می نماید).

فرد بعدی سرکار خانم میترا صفاری عضو دیگر ائتلاف چهار نفره بودند که ایشان هم در روزهای آخر به جمع مستعفیان پیوستند و به این ترتیب هیأت مدیره را در موقعیتی استثنایی تر قرار دادند. چرا که با این عمل، ایشان تعداد صندلی های خالی کنگره را که به روال مرسوم ۵ عدد می بود به ۷ عدد افزایش داده و با این حساب “کنگره فراگیر ایرانیان” با کمبود کاندیدا برای پر کردن صندلی های خالی خود مواجه شد.

مشکلات در کنگره و بی رغبتی اعضاء  در مشارکت، دوستان اکثریتی ائتلاف را بر آن داشت که برای حفظ آبرو دست به ترفندی جدید برای حل مشکل نرسیدن احتمالی به حد نصاب در روز مجمع عمومی بزنند و به این منظور تصمیم به رای گیری از طریق مجازی گرفتند که پس از انتشار مقاله ی من و آقای شجاعی منجر به عقب نشینی آنان شد. اما  حرکت بعدی را که منجر به ورود ۷ نفر آن هم به صورت فله ای که ۴ نفر آنان  حتی واجد  شرایط هم نبودند را می توان از معجزات هزاره سوم نامید.

روز انتخابات، فرمهای سفید اما امضاء شده نیابتی (پراکسی) به وفور در حال دست به دست شدن بود، جالب آن که  هیأت مدیره (اکثریت اما ورشکسته) حدود ۱۲۴ عضو را به دلیل این که تاریخ عضویتشان ۱۵ ماه مه ۲۰۱۵ بود را به رسمیت نشناخته و دلیل آن را نپرداختن ۱۰ دلار حق عضو یت قلمداد کردند (البته لازم به ذکر است که انتخابات امسال ۱۵ ماه مه برگزار شد). با وجود آنکه بر طبق آیین نامه کنگره افرادی که برای اولین بار عضو می شوند حق رای ندارند، ولی از وجود آنها با بهره گیری از پراکسی های از پیش امضاء شده تنها به منظور افزایش آراء و به حد نصاب رساندن مجمع عمومی بدون آن که آنان شناختی از هویت و نظر فرد نام برده شده در پراکسی داشته باشند، استفاده به عمل آمد.
بدین ترتیب از برکت فرمهای نیابتی سفید اما از پیش امضاء شده، بیش از ۱۱۰ رای به صندوق ها ریخته شد و جالب تر این که کل آرا شمرده شده با در نظر گرفتن و شمردن پراکسی ها فقط ۳۰۵ رای بود.

جای بسی تاسف است که نهادی چون کنگره ایرانیان کانادا با وجود داشتن پتانسیل برای بهبود وضعیت جامعه ایرانی در کانادا و با وجود دارا بودن مدیرانی کار ساز و دلسوز و فرهیخته در این سوی مرزها با حرکاتی از این دست می رود که بوق دیگری برای دمیدن جمهوری ” بی برکت ” اسلامی، اما این بار در کانادا کشور میزبان ما باشد.

جامعه ایرانی جایگاه بسی والاتر از این دارد که شعور و فرهنگش را این چنین بتوان به سخره گرفت و تلاش برای نهادینه نمودن و رسم کردن تصاویر غلط از آن را، بجز توهین به جامعه ایرانی مقیم کانادا چیز دیگری نمی توان تلقی نمود.

جناب کهنمویی پور، ارگانی که حقوق اعضایش را برای یک روز و ۱۰ دلار حق عضویت برسمیت نشناسد شایسته نام  ایرانی و نمایندگی کانادایی های ایرانی تبار در این سوی جهان نیست.

با احترام

*عضو پیشین هیئت مدیره کنگره ایرانیان کانادا