به مناسبت سالروز تاسیس کانون نویسندگان ایران

“…ما نویسنده ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق

خود را به اشکال مختلف می نویسیم و منتشر می کنیم …

ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه ای، در

صلاحیت هیچ کس و هیچ نهادی نیست.”

 

****

این کهن فریاد تاریخی که” قلم بر شمشیر پیروز خواهد شد “ را جلال آل احمد، چشم در چشم امیرعباس هویدا فریاد کرد تا هویدا و دولت و آریامهرشان بدانند که قلم می رود تا جدال نابرابر تاریخی اش را در ایران از سنگری دیگرگونه آغاز کند، از سنگر تشکلی صنفی و دموکراتیک، از سنگر کانون نویسندگان ایران.

این جدال نابرابر از اول اردیبهشت سال ۱۳۴۷ رسمیت یافت. از آن تاریخ تاکنون، ۴۸ سال است که این نهاد صنفی، دموکراتیک و مدنی اعدام، زندان، شکنجه، سانسور، تهدید، محروم سازی های اجتماعی و فردی، ضرب و شتم، لجن پراکنی و چرک زبانی گورزادهای تاریک اندیش را با اندیشه و بیان و قلم تحقیر کرده است تا آن حد که سیاه اندیشان حکومت اسلامی را حتی سنگ گور کانونیان ترسانده است. (نگاه کنید به سنگ مزار احمد شاملو، تا سیمای ترس خورده و در هم شکسته ی سیاه اندیشی را بهتر ببینید.)

جلد شهروند 1592

جلد شهروند ۱۵۹۲

۴۸ سال قبل رژیم پادشاهی ای که فرمان سانسور آثار فرهنگی و هنری آزاداندیشانه و آزادیخواهانه و “غیر خودی” صادر می کرد و تحمل تشکل صنفی و دموکراتیک اهل قلم نداشت، دست به برپایی نمایش “کنگره ای از نویسندگان و شعرا و مترجمان” برده بود، تا مردم فریبی (و جهان فریبی) کند. اهل قلمی که چندی بعد میلاد کانون نویسندگان ایران را اعلام کردند، با اعتراض و تحریم از این کنگره “دربار”ی استقبال کردند و در بیانیه ی “درباره کنگره نویسندگان”، که ۴۹ تن از شاعران، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران آن را امضا کردند، اعلام کردند:

“….از نظر ما شرط مقدماتی چنین اجتماعی وجود آزادی های واقعی نشر و تبلیغ و بیان افکار است، در حالی که دستگاه حکومت با دخالت های مستقیم و غیرمستقیم خود در کار مطبوعات و نشر کتاب و دیگر زمینه های فعالیت های فکری و فرهنگی (که موارد بیرون از حد آن را به کمک اسناد و ارقام می توان ذکر کرد)، آن آزادی ها را عملا از میان برده است. بنابراین ما وجود چنین کنگره ای را با فقدان شروط مقدماتی آن مفید و ضروری نمی دانیم. از نظر ما، آن شرط مقدماتی با رعایت کامل اصول قانون اساسی در آزادی بیان و مطبوعات و مواد مربوط اعلامیه جهانی حقوق بشر فراهم خواهد شد….”

و اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۷ کانون نویسندگان ایران با صدور بیانیه “درباره یک ضرورت” اعلام موجودیت کرد. در این بیانیه با تاکید بر اینکه آزادی اندیشه و بیان یک ضرورت است، کانون نویسندگان ایران آغاز فعالیت هایش را بر پایه دو اصل آغاز کرد:

۱- دفاع از آزادی بیان با توجه و تکیه بر قوانین اساسی ایران ـ اصل۲۰ و اصل۲۱ متمم قانون اساسی ـ و اعلامیه جهانی حقوق بشر ـ ماده ۱۸ و ماده ۱۹

….هرکسی حق دارد به هر نحوی که بخواهد آثار و اندیشه های خود را رقم زند و به چاپ برساند و پخش کند.

۲- دفاع از منافع صنفی اهل قلم ….

پس از دو سال فعالیت چشمگیر و موثر، و حدود ۶ سال “تعلیق اجباری” و ممنوعیت فعالیت علنی، که سبب شده بود کانونیان به طور پراکنده به فعالیت فرهنگی و هنری (ادبی) خود در انجمن ها و محافل متعدد ادامه دهند، کانون فعالیت اش را از اواخر سال ۱۳۵۵ آغاز کرد.

سال ۱۳۵۵ تعدادی از اعضای قدیمی کانون و تنی چند از نویسندگان و پژوهشگران(علی اصغر حاج سید جوادی، باقر پرهام، اسلام کاظمیه، منوچهر هزارخانی و شمس آل احمد) در دیدارهایشان توافق کردند که کانون نویسندگان را مجددا فعال کنند.

کانونیان با انتشار نامه سرگشاده ای خطاب به امیر عباس هویدا، نخست وزیر وقت، (۲۳ خرداد ماه ۱۳۵۶) فعالیت علنی خود را آغاز کردند. در این نامه، که امضای ۴۰ تن از اهل قلم را در پای خود داشت، کانونیان بار دیگر خواستار رعایت مواد قانون اساسی در رابطه با آزادی اندیشه و بیان و قلم، و لزوم توجه به رشد و شکوفایی فرهنگی و خلاقیت های فکری در جامعه شدند.

سوم تیر ماه ۱۳۵۶ نخستین جلسه عمومی کانون در دفتر کار مهندس مقدم مراغه ای برپا شد و “هیئت دبیران موقت” انتخاب شدند. در این نشست نامه سرگشاده ی دیگری با امضای ۹۰ تن از شاعران، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران خطاب به نخست وزیر وقت، جمشید آموزگار تهیه و منتشر شد، در این نامه نیز عدم توجه و رعایت اصول قانون اساسی درباره آزادی اندیشه و بیان و قلم از سوی حکومت به نخست وزیر گوشزد شد. این نامه و نیز نامه سرگشاده به امیر عباس هویدا هرگز پاسخی نگرفت.

خواست های کانونیان در این دوره، خواست های مندرج در اسناد پیشین بود: (بیانیه تحریم کنگره نویسندگان- سال۱۳۴۶- بیان نامه” درباره یک ضرورت”، سال ۱۳۴۷ و اساسنامه کانون)، خواست هایی که در نامه های سرگشاده به هویدا و آموزگار نیز انعکاس یافته بودند.

در این دوره نیز صدای رسا و غرور انگیز نسلی دیگر از اهل قلم در جدال نابرابر حق خود طلبیدkanoonNevisandegan.

حدود ده سال پس از فریاد حق طلبانه ی جلال آل احمد، هوشنگ گلشیری در مهر ماه ۱۳۵۶ در “ده شب شعر و سخن”، چشم در برابر چشم دیکتاتور بر پیمان قلم درتدوام این جدال سوگند یاد کرد:

“… با شما پیمان می بندیم که، قسم به قلم، قسم به یاران، قسم به این شب ها، به آن صبح در راه، که از این پس، آزادی قلم و اندیشه را پاسدارانی لایق باشیم”

جدال قلم و شمشیر پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نیز ادامه یافت.

چندی پس از انقلاب بهمن سند “موضع کانون نویسندگان ایران و اساسنامه کانون نویسندگان ایران”( مصوب مجمع عمومی مورخ ۳۱ فروردین ماه سال ۱۳۵۸) سند پر اهمیت کانون نویسندگان تلقی شد. این بیان نامه و اصول مندرج در اساسنامه کانون در واقع بیانگر ماهیت حرکت های درونی و اجتماعی، و تبلور خرد جمعی اکثریت اعضای کانون نویسندگان ایران بود.

در مهر ماه سال ۱۳۵۸ کانون نویسندگان ایران در بیانیه تدارک “برگزاری دومین شب های کانون نویسندگان ایران” خطاب به دولت وقت اعلام کرد:

 

“…..باید صراحتا” بگوییم که فضای حاکم بر جامعه را خالی از بیم و اضطراب و پیش داوری نمی بینیم. با این حال، همچنان که دو سال پیش به رغم همه موانع و تهدیدها و سونظرها برنامه را اجرا کردیم این بار نیز به منظور حفظ پیوند زنده و سازنده با خلق، مصمم هستیم که برنامه خود را اجرا کنیم …….”

اما این برنامه به دلیل مخالفت حکومت و اختلاف های درون کانون اجرا نشد.

از سال ۱۳۶۰ تا سال۱۳۶۷ قلم شکنان بار دیگر شمشیری برنده تر، بر گلوگاه کانون نشاندند، سال هایی که سال های تشدید اختناق و کشتار دگراندیشان بود، در این سال ها عده ای از کانونیان تن به تبعید دادند و آنان که در ایران ماندند به اجبار به فعالیت های انجمنی، گروهی و محفلی روی آوردند.

سال ۱۳۶۷ کانونیان بار دیگر جسورانه پا پیش گذاشتند و خواست های خود را مطرح کردند.در تداوم همین تلاش ها اواخر سال ۱۳۶۹ در یک گردهمایی غیررسمی، تعدادی از شاعران، نویسندگان، مترجمان و پژوهشگران طرحی با عنوان “پیش نویس منشور کانون نویسندگان ایران” تدوین کردند….

انتشار متن “ما نویسنده ایم”، که به امضای ۱۳۴ شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر رسیده بود (۲۳ مهر ماه ۱۳۷۳) ، حرکتی ستودنی در مبارزه علیه سانسور، و دفاع از آزادی اندیشه و بیان و قلم بود، متنی متین و نمونه وار، متنی که بیان حضور اجتماعی روشنفکران و روشنگران اهل قلم برای دستیابی به تشکلی صنفی و دموکراتیک و جامعه ای دموکراتیک بود ، متنی که فریاد جلال آل احمد و سوگند هوشنگ گلشیری را نیز باز می تاباند:

 

“….ما نویسنده ایم، یعنی احساس و تخیل و اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف می نویسیم و منتشر می کنیم …..ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه ای، در صلاحیت هیچ کس و هیچ نهادی نیست….هنگامی که مقابله با موانع نوشتن و اندیشیدن از توان و امکان فردی ما فراتر می رود، ناچاریم به صورت جمعی – صنفی با آن روبرو شویم ….تجسس در زندگی خصوصی نویسنده به بهانه نقد آثارش، تجاوز به حریم اوست و محکوم شناختن او به دستاویزهای اخلاقی و عقیدتی خلاف دموکراسی و شئون نویسندگی و دموکراسی است

از راست: محمد مختاری، مسعود نقره کار

از راست: محمد مختاری، مسعود نقره کار

…”

پس از انتشار متن “ما نویسنده ایم” توهین، تهدید، ارعاب، شلاق، زندان، شکنجه و کشتار پاسخ به نویسندگان این متن شد. دستگیری، بازجویی و آزار برخی از نویسندگان و روزنامه نگاران، نقشه کشتار دسته جمعی نویسندگان با پرتاب اتوبوس حامل آن ها به قعر دره (۱۷ مردادماه ۱۳۷۵)، دستگیری فعالان کانون، قتل سعیدی سیرجانی و احمد میرعلایی واکنش به تلاش های اهل قلم و متن “ما نویسنده ایم” بود.

کانونیان اما به تلاش خود ادامه دادند و با برگزاری جلسات متعدد و مشورتی سرانجام پیش نویس جدید “منشور کانون نویسندگان ایران” را با توجه به روح عمومی و بیانیه اول کانون (اردیبهشت ۱۳۴۷) و موضع کانون نویسندگان ایران( مصوب فروردین ماه ۱۳۵۸) و با استناد به متن “ما نویسنده ایم”(۲۳ مهر ماه ۱۳۷۳) تصویب و منتشر ساختند( ۱۸ شهریور ۱۳۷۵).

کانونیان در اصل نخست متن پیش نویس این منشور، خواست خویش را تکرار کردند:

“آزادی اندیشه و بیان و نشر در همه ی عرصه های حیات فردی و اجتماعی، بی هیچ حصر و استثنا حق همگان است.”

حکومت اما با دستگیری فرج سرکوهی، و به قتل رساندن غفار حسینی، احمد تفضلی و ابراهیم زال زاده بر آن شد تا پاسخ این متن را بدهد و زهر چشم دیگری از اهل قلم و کانونیان بگیرد.

پس از ” فراخوان کمیته برگزاری مجمع کانون نویسندگان ایران” (۲۰ مردادماه ۱۳۷۷)، کشتار اهل قلم تسریع شد. حمید حاجی زاده شاعر و پسر ده ساله اش کارون، مجید شریف، پیروز دوانی، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده به قتل رسیدند. کشتارها اما مانع ادامه ی تلاش های آزادیخواهانه کانونیان نشد. ۱۳ اسفند ماه سال ۱۳۷۷ نخستین نشست عمومی کانون نویسندگان ایران، پس از ۱۷ سال تلاش پیگیر و خونبار بخشی از روشنفکران و روشنگران اهل قلم، با حضور ۷۰ تن از اعضای کانون نویسندگان ایران برگزار شد.”هییت دبیران موقت ” برگزیده ی این نشست با اتکا به متن پیش نویس منشور کانون نویسندگان ایران (مصوبه ۱۸ شهریور ۱۳۷۵) وظایف خود را پیش برد .

پنج شنبه ۴ آذر ماه ۱۳۷۸ کانون نویسندگان ایران نخستین مجمع عمومی دوره سوم فعالیت اش را با حضور ۱۲۰ شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر، و با پیام احمد شاملو و سیمین دانشور آغاز کرد. پس از انتخاب هییت دبیران، منشور و اساسنامه به تصویب مجمع عمومی رسید، و بدین ترتیب کانون نویسندگان ایران دوره سوم فعالیت علنی خود را با استناد به دو متن ادامه داد.

– متن پیش نویس منشورکانون نویسندگان ایران( مصوبه شهریورماه ۱۳۷۵ جمع مشورتی)

– اساسنامه کانون نویسندگان ایران، ( مصوبه ۱۹ مردادماه ۱۳۷۸)

بر بنیاد این دو متن کانون نویسندگان ایران، علیرغم از دست دادن اعضا موثری چون احمد شاملو و هوشنگ گلشیری و کنار کشیدن بسیارانی دیگر، فعالیت های درون کانونی ـ با توجه به ارعاب و احتناق و سانسور در جامعه ـ و فعالیت های صنفی و دموکراتیک بیرونی اش را تا به امروزهوشمندانه و جسورانه ادامه داده است.

دستاورد های چهل و هفت سال مبارزه

جامعه ی ما جامعه ی تشکل های مستقل، یعنی جامعه ی مدنی نبود و نیست. در مورد دلایل فرهنگی و سیاسی این مدنی نبودن گفته و نوشته شده است. در میان انواع تشکل ها، تشکل های فرهنگی و هنری، پیشکسوتان تشکل های مدنی و دموکراتیک اند. نمونه ی قابل اتکا و درخشان این نوع تشکل ها کانون نویسندگان ایران است.

درک و فهم بیش ازپیش ضرورت تشکل های دموکراتیک در دست یابی به جامعه ای دموکراتیک از دستاوردهای جنبش مشروطه است. از مشروطه به این سو، روشنفکری و روشنگری فقط در وجود و حضور چهره ها و شخصیت های روشنفکر و روشنگر فرهنگی و هنری خلاصه نشد، جمع ها و تشکل ها اهمیت بیشتری یافتند.

از سال ۱۳۲۵به طور آشکار روشنفکران و روشنگران فرهنگی و هنری، به ویژه اهل قلم که در انجمن ها و گروه های ادبی گرد آمده بودند، از تشکل صنفی خود سخن گفتند، و سال ۱۳۴۵ گام های نهایی را برای برپایی تشکل صنفی و دموکراتیک خود برداشتند، و سرانجام با طرح خواست های مشخص و معین خود، کانون نویسندگان ایران را شکل دادند.

کانون نویسندگان ایران نخستین تشکل اهل قلم آزاد اندیش و آزادیخواه و گرد آورنده ی خالقان، تولید کنندگان و مروجان ادبیات است. برخی از روشنفکران و روشنگران فلسفی و سیاسی ی نویسنده، مترجم، شاعر و پژوهشگر نیز در این کانون حضور یافته اند، و کانونی شکل داده اند که با اتکا به اسناد و عملکرد چهل ساله اش نشان داده است یک کانون روشنفکری و روشنگری ست.

به برخی از دلایلی که این ویژگی کانون را نشان می دهند، اشاره می کنم:

۱- بیش از ۲۵۰ روشنفکر و روشنگر اهل قلم، از هنگام تولد این کانون تا به امروز، شکل دهنده و از فعالان این کانون بوده و هستند.

۲- اساسنامه کانون، اساسنامه ای دموکراتیک است، این اساسنامه با اتکا به خرد جمعی اعضا در ” ۷ فصل، ۴۸ ماده و تعدادی تبصره”، مسایلی همچون عضوگیری، حقوق و تکالیف اعضا، ارکان کانون و چگونگی امر انتخابات ، منابع مالی و….نحوه ی حیات درونی کانون را روشن کرده است. این اساسنامه امکان پرسش اعضا درباره فعالیت کانون و نیز پاسخ مسؤلان، و همچنین نقد و بررسی عملکرد کانون را مهیا ساخته است. کانون و اکثر کانونیان تلاش کرده اند، چه در درون کانون و چه در سطح جامعه، دید انتقادی و پرسشگرانه درباره مسایل فرهنگی، هنری ، اجتماعی و سیاسی را گسترش دهند.

۳- حضور پلورالیسم فکری- فرهنگی و هنری موجود در این تشکل و تنوع چشمگیر اعضای کانون از ویژگی های دموکراتیسم این تشکل است.

۴- برنامه و هدف های کانون که در بیان نامه ها و سایر اسناد کانون انعکاس یافته، خصایل یک حرکت روشنفکری و روشنگری را داراست.

“منشور” کانون نویسندکان ایران، که تبلور بیان نامه ها و اسناد برنامه ای کانون است در ۱۰ بند با توجه به روح عمومیِ بیانیه‌ ی اولِ کانون (اردیبهشتِ ۴۷) و «موضعِ کانونِ نویسندگانِ ایران» (مصوبِ فروردینِ ۵۸) و با استناد به ” متن ۱۳۴ نویسنده ” (مهر ماهِ ۱۳۷۳)، به تاریخ هیجدهمِ شهریورماهِ ۱۳۷۵ منتشر شد، ویژگی ها ی مورد نظر را نشان می دهند:

الف – آزادی اندیشه و بیان و نشر در همه‏ ی عرصه‏های حیاتِ فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصارِ هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچ‏ کس را نمی‏توان از آن محروم کرد.

ب – کانونِ نویسندگانِ ایران با هر گونه سانسورِ اندیشه و بیان مخالف است و خواستارِ امحای همه‌ ی شیوه‌هایی است که به صورتِ رسمی یا غیررسمی، مانعِ نشر و چاپ و پخشِ آرا و آثار می‌شوند.

ج – کانون رشد و شکوفاییِ زبان‌های متنوعِ کشور را از ارکانِ اعتلای فرهنگی و پیوند و تفاهمِ مردمِ ایران می‌داند و با هر گونه تبعیض و حذف در عرصه‌ ی چاپ و نشر و پخشِ آثار به همه‌ ی زبان‌های موجود مخالف است.

د – کانون با تک‌ صدایی بودنِ رسانه‌های دیداری، شنیداری و رایانه‌یی مخالف است و خواهانِ چند‌صدایی شدنِ رسانه‌ها در عرصه‌های فرهنگی است.

ر- حقِ طبیعی و انسانی و مدنی نویسنده است که آثارش بی هیچ مانعی به دستِ مخاطبان برسد. بدیهی است نقد آزادانه حقِ همگان است.

ز- پاسخ کلام با کلام است، اما در صورت طرح هر گونه دعوایی در موردِ آثار، ارایه‌ ی نظرِ کارشناسی در صحتِ ادعا از وظایفِ کانونِ نویسندگان ایران است.

س – کانون از حقوقِ مادی و معنوی، حیثیتِ اجتماعی و امنیتِ جانی، حرفه‌یی، شغلیِ نویسندگانِ ایران دفاع می‌کند.

ش – کانون نویسندگانِ ایران مستقل است و به هیچ‌ نهادی (جمعیت، انجمن، حزب، سازمان و …)، دولتی یا غیرِ دولتی، وابسته نیست.

ص – همکاری نویسندگان در کانون با حفظ استقلالِ فردی آنان بر اساسِ اهدافِ این منشور است.

ض – کانونِ نویسندگانِ ایران با اشخاص و نهادهایی که همکاری با آن‌ها با اصول و مواضعِ کانون مغایر نباشد، در زمینه‌ ی حقوق، اهداف و آرمان‌های مندرج در این منشور هم‌کاری می‌کند.

۵- تلاش این تشکل، و تک تک اعضایش، کار فکری و قلمی برای درک و شناخت مقوله ی آزادی، و برداشتن گام های عملی در راه تحقق و نهادی کردن خواست های برشمرده است.

۶- متن ” ما نویسنده ایم”، یکی از متین ترین، سنجیده ترین و جسورانه ترین اسناد تاریخ جنبش روشنفکری و روشنگری ایران، آن هم در یکی از بدترین شرایط سیاسی و اجتماعی ست. برای نخستین بار بخشی از روشنفکران و روشنگران میهنمان همراه با ارایه تعریف دقیق از خود و مشخص کردن حوزه فعالیت های شان خواست های شان را طلب کردند و اعلام داشتند:

” …هدف اصلی ما از میان برداشتن موانع را ه آزادی اندیشه و بیان و نشر است و هر گونه تعبیر دیگری از این هدف، نادرست است و مسؤل آن صاحب همان تعبیر است ….”

۷- کانون مستقل از دو دولت رژیم پهلوی و اسلامی عمل کرده است و در تمامی دوران فعالیت اش وابستگی سیاسی، فرهنگی، هنری و مالی به این دو حاکمیت نداشته است. کانون شجاعانه و به قیمت جان عزیزانش در برابر آزادی ستیزی حاکمیت ها ایستاده است، و به همین دلیل نیز دولت ها تلاش کرده اند به اشکال مختلف مانع فعالیت های این تشکل شوند.

خار چشم سیاه اندیشان

حکومت اسلامی هر آنچه می توانست کرد تا فاتحه خوان گور این نهاد صنفی، دموکراتیک و مدنی باشد، نتوانست. کانونیان علیرغم خطر اعدام، زندان و شکنجه، شجاعانه حق خویش و مردم شان طلب کرده اند، حقی که محمد مختاری این گونه بیان اش کرده است:

“… ما به عنوان یک صنف عمل می کنیم، خب حرفه ما “بیان” است، ما برای بهبود شرایط بیان و دفع موانع سر راهِ اساسِ کار و حرفه مان عمل می کنیم. خب اگر موانعی بر سر راه ” بیان” وجود داشته باشد، صنف ما نمی تواند کارش را انجام بدهد. اگر آزادی بیان نباشد صنف ما چگونه باید کار و عمل کند؟ ما باید دستاوردهای کاری مان را تبادل کنیم، می باید امنیت شغلی و معیشتی داشته باشیم، بنابراین ما نویسندگان اصولی را به عنوان اساس فعالیت صنفی و تشکل صنفی خود مطرح کرده ایم، که من برخی از آن ها را تکرار می کنم:

۱- دفاع از آزادی اندیشه و بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همگان در تمامی عرصه ها.

۲- مخالفت با هرگونه سانسور و مانعی که بر سر راه نشر و ارائه آثار وجود دارد، یعنی لغو هرگونه سانسور

۳- دفاع از حق مؤلف و…

خب اینها اساس کار صنف ماست، اما قدرت ها و حکومت ها، خواست های ما را نادیده می گیرند، برای تحقق شان مانع تراشی می کنند، و در معنای مورد نظر خودشان خواست های ما را سیاسی می کنند. آنها حقوق ما را سلب می کنند. ما از پایگاه صنفی خودمان خواستار حقوق مان هستیم، که سیاسی شده است، البته آزادی یک امر سیاسی است و آزادی بیان هم امری سیاسی است، اما اساس کار صنف ما همین است….”

و حکومت اسلامی محمد مختاری را به دلیل بیان شجاعانه خواست های کانون خفه کرد به این خیال که صدای آزاداندیشی و آزادیخواهی را خفه کرده است. امروز اما “صدای آواز” محمد مختاری هم آوا با طنین صدای آزادیخواهی سعید سلطانپور، جلال هاشمی تنگستانی، حمید رضوان، رحمان هاتفی، عطاءالله نوریان، حسین اقدامی (صدرایی)، غفار حسینی و محمد جعفر پوینده از حنجره ده ها تن اعضای این نهاد صنفی، دموکراتیک و مدنی شنیده می شود.

“…. که ما همچنان می نویسیم

که ما همچنان اینجا مانده ایم

مثل درخت که مانده است

مثل گرسنگی که این جا مانده است.

و مثل سنگ ها که مانده اند

مثل درد که مانده است

و مثل خاک که مانده است

مثل زخم

مثل شعر

مثل دوست داشتن

مثل پرنده

مثل آرزوی آزادی

و مثل هر چیزی که از ما نشانه ای دارد….”.

(محمد مختاری/ از واگویه.)

 

کتاب نامه و منابع:

۱- آل احمد، جلال: یاد نامه به کوشش علی دهباشی ، نشر به دید ( تهران) ، سال ۱۳۷۸.
۲- آل احمد، شمس: از چشم برادر( درباره جلال آل احمد) ، یادداشت های روزانه، انتشارات کتاب سعدی، قم ، تابستان ۱۳۶۹.
۳- اندیشه آزاد (نشریه کانون نویسندگان ایران) شماره های منتشره در سالهای ۱۳۵۸و۱۳۵۹.
۴- براهنی، رضا : تاریخ کانون نویسندگان (روایتی دیگر) کلک، شماره ۶، شهریور ۱۳۶۹.
۵- براهنی ، رضا : ظل الله، شعر های زندان، چاپ اول، چاپ ابجد، نیویورک ۱۳۵۴.
۶- به آذین، م.ا : از هر دری … ، انتشارات جامی، تهران ۱۳۷۰.
۷- م.ا. به آذین ، گفت و گو با بهزاد موسایی، فرهنگ و توسعه ، شماره ۵۱، سال ۱۳۸۰.
۸- بولتن( های) خبری کانون نویسندگان ایران ، بهمن ۱۳۵۶.
۹- پاکدامن، ناصر و محسن یلفانی، بررسی و ارزیابی یک تجربه، سخنرانی در نشست همگانی کانون نویسندگان ایران در تبعید، پاریس، دی ماه ۱۳۶۷.
۱۰ – بالایی ،کریستف: از کنگره تا کنگره ای دیگر، ترجمه شهین سراج، ماهنامه فرهنگی و هنری کلک، آبان ـ دی ۱۳۷۴ ، شماره ۷۰-۶۸.
۱۱- پرهام، باقر: نگاهی به جنبش روشنفکران ایران ، کتاب جمعه، آبان ماه .۱۳۵۸
۱۲- پرهام، باقر: کانون نویسندگان و نقش روشنفکران در تحولات ایران معاصر، گردون ، شماره ۶۰و ۶۱ ، بهار ۱۳۷۸.
۱۳- پرهام، باقر: حزب توده و کانون نویسندگان ایران، کتاب جمعه، شماره ۲۵، ۲۶ ، ۲۷ ، ۲۸ ، بهمن و اسفند ۱۳۵۸.
۱۴- پرهام ، باقر: تجارب گذشته کانون نویسندگان ایران، و ضرورت های کنونی، پاریس ۲۹ آدر ماه ۱۹۸۹.
۱۵- پیام دانشجو ، نشریه ” کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران ( کیفی ) ـ امریکا- شماره های متعدد.
۱۶-خبر نامه کانون نویسندگان ایران، شماره های ۱و۲و۳ (سال ۱۳۵۸).
۱۷- ده شب (شب های شاعران و نویسندگان در انجمن فرهنگی ایران و آلمان )، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۵۶.
۱۸- ساعدی، غلامحسین: تاریخ شفاهی ایران، مصاحبه دانشگاه هاروارد با دکتر ساعدی، الفبا، شماره ۷، ۵ آوریل ۱۸۴۹، مصاحبه کننده: ضیا صدقی.
۱۹- سپانلو، محمدعلی: ” سرگذشت کانون نویسندگان ایران ، نشر باران، سوئد، سال ۲۰۰۲.
۲۰- سپانلو، محمدعلی: خاطراتی از فصل اول کانون نویسندگان ایران ۴۹- ۱۳۴۶، کلک، شماره ۴ ، تیرماه ۱۳۶۹.
۲۱- سرکوهی، فرج: یاس و داس، بیست سال روشنفکری و امنیتی ها، نشر باران، سال ۲۰۰۲.
۲۲- سیف، اسد: تاریخ کانون نویسندگان ایران به روایت سپانلو، مجموعه مقاله های “زمینه و پیشینه اندیشه ستیزی در ایران”، مرکز پخش انتشارات فروغ ، آلمان۱۳۸۳.
۲۳- شب یادبود نیمایوشیج، گفت و گوی جلال آل احمد، نامه کانون نویسندگان، سال ۱۳۵۸.
۲۴- شمس لنگرودی، تاریخ تحلیلی شعر نو، تاسیس کانون نویسندگان ایران، جلد سوم ۱۳۴۹-۱۳۴۱ نشر مرکز،۱۳۷۷.
۲۵- طاهباز، سیروس: یادنامه در ماهنامه پایاب، سال اول، شماره ۲، دی ماه ۱۳۷۸.
۲۶- کاظمیه، اسلام: درباره یک ضرورت، آرش ، شماره ۱۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۴۸.
۲۷- کاظمیه، اسلام: گفت و گو با سیروس نشواد (ما فریاد یک ملتیم)، دیدار ، شماره ۲، سال اول ص۶ .
۲۸- کوشان، منصور: حدیث تشنه و آب، روایت کامل از سایه روشن های کانون نویسندگان ایران ، نشر باران .
۲۹- مومنی، باقر: از یک در به صد در، آدینه ، شماره ۸۹.
۳۰- مومنی، باقر: درد اهل قلم، انتشارات توکا، سال ۱۳۵۶.
۳۱- نادرپو، نادر: گفت و گو با محمود خوشنام، ” من در آوردی به جای نو آوری”، کیهان ( چاپ لندن)، شماره ۶۶۱ ژوین ۱۹۹۷.
۳۲- نامه کانون نویسندگان، ازشماره ۱ تا شماره ۵ ( سال های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹).
۳۳- اسماعیل نوری علاء، کانون نویسندگان و رویارویی با دولت ها، نشریه ایرانیان واشنگتن، شماره ۷۹، جمعه ۲۶ آذرماه ۱۳۷۸.
۳۴- مسعود نقره کار، بخشی از تاریخ جنبش روشنفکری ایران، بررسی تاریخی – تحلیلی کانون نویسندگان ایران و کانون نویسندگان ایران در تبعید، ۵ جلد، نشر باران، سوئد، سال ۲۰۰۲
– جلد اول : دوره اول فعالیت کانون ، سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹
– جلد دوم : دوره دوم فعالت کانون، سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۰
– جلدسوم: دوره سوم فعالیت کانون ، ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۰
– جلد چهارم: کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن قلم ایران در تبعید
– جلد پنجم: مصاحبه با اعضاء کانون نویسندگان

۳۵-ر.ک به : تارنمای گذار

http://www.gozaar.org/template1.php?id=1236&language=persian

http://www.gozaar.org/template1.php?id=1236&language=english