بخش نخست

بنا به شواهد و مدارک به دست آمده تاریخی، تحولات هنر تصویری در (فلات نجد ایران)۱ از روزگار پیشاتاریخی آغاز شد. به صورت معمول مبدا هنر تصویری در ایران را با دوران نوسنگی (هفت هزار سال پیش از میلاد) در ارتباط می دانند. صخره نگاره های منطقه کوهدشت لرستان که به شیوه ساده و ابتدایی با رنگ های قرمز اخرایی سیاه و یا زرد بر روی دیواره غارها کشیده شده اند، صراحتی اغراق آمیز در نمایش پیکره ها و حرکات دارند و نمایشگر موضوعاتی مانند جنگ و گریز شکار و حیواناتی مانند اسب، گوزن و بزکوهی هستند. حیوانات معمولا پهلونما و گاه به گاه انسانها رو به رونما هستند (تصویر۱). انگیزه ترسیم این نقوش را با (اعتقادات جادویی)۲ مردم آن دوران می توان مرتبط دانست. در پی گیری این سیر مفرغینه های لرستان متعلق به سده هشت تا دوازده پیش از میلاد و با طرح موضوعاتی خیالی و کژنما و خطوط منحنی و زوایای تیز شکل دهنده دارای خصلتی بیانگر می باشند که با تاثیرات صوری و مضمونی که از هنر عیلامی گرفته اند نمایانگر واپسین مرحله در روند تحول سنت های پیشاتارخی هنر ایران هستند(تصویر۲) با پیش رفتن زمان و درمحدوده قرن شش قبل از میلاد کورش امپراتوری گسترده هخامنشی را شکل داد. هنر تصویری هخامنشی آمیزه ای بود از ویژگی های هنری بابل آشور، اورارتو، مصر و یونان و سنن تصویری بومی. بدین سان سبک هخامنشی که نخستین شیوه منسجم در سرزمین ایران وکاملا مناسب برای بیان عظمت و اقتدار شاهان و اهمیت محوری او بود شکل گرفت. این شیوه نمایشگر باورهای مذهبی و نشانگر صلح و آرامش و پایداری و هماهنگی در جوار قدرت متمرکز مرکزی بود. و به طرزی بارز در معماری و مجسمه سازی تخت جمشید نمود پیدا کرد. از جمله این نقش مایه ها می توان اشاره کرد به حیوانات ترکیبی نقوش گیاهی و نگهبانان نیزه دار. بدن نگهبانان از پهلو و چشمان آنها از روبرو ترسیم شده است. هر چند در ساختار این نقوش تاثیرات هنر بین النهرین مصر و یونان قابل شناسایی و تفکیک است، اما انسجام و بیان یکپارچه و ویژگی های هنر ایرانی نمود کاملی دارد. برای مثال در این نقوش شاهد (برخلاف نقش برجسته های آشور) نمایش وحشت و خشونت نیستیم و طبق سنت شرقی تلاشی برای تجسم حالت اشخاص و بعد سوم حجم نمایی) دیده نمی شود. این شیوه تا پایان دوره امپراطوری هخامنشی رایج بوده است.plate-

و اما منشا و ریشه های پیدایش هنر یونانی در ایران را می توان مرتبط دانست با شکل گیری سلسله سلوکیه و هنری که با نام (هلنیسم) شاخص می شود (۳۳۰ قبل میلاد).

۱_ منطقه ای وسیع شامل ایران کنونی، افغانستان و بلوچستان که محل تلاقی سه فرهنگ بین النهرین ماوراالنهر و سند بوده است

.

۲_ Taq-e_Bostanاعتقاداتی از این دست که با ترسیم تصویر و تمرین هدف گیری غلبه بر شکار آسوده تر انجام خواهد شد

در تعریف واژه هلنیسم می توان این گونه گفت:

آمیخته شدن هنر ایران با جلوه هایی از فرهنگ و هنر و ادب یونان در دوره سلوکی و سپس اشکانی هلنیسم نامیده می شد. این تاثیرات به حدی گسترده و وسیع بود که برخی از خدایان یونانی به مجموعه خدایان ایرانی اضافه شدند چنانکه می توان (ارتیمیس یونانی)۱ و (آناهیتا) ۲ را یکی دانست و یا حتی بعضی از پادشاهان اشکانی به هنگام ضرب سکه خود را یونان دوست می خواندند. سپس از میانه سده اول میلادی و با رونق گیری اقتصادی جامعه پارتی و خروج هنر از انحصار طبقه نخبه که بیشتر طالب آثار هنری هلنیستی بودند نشانه های تغییر و بازگشت به سنت های شرقی در سنن تصویری نمود پیدا کرد هر چند هیچ گاه در هنر پارتی شاهد بروز هنری یکپارچه به صلابت و قدرت و یکپارچگی هنر در دوره هخامنشی نبودیم.

از ویژگی های هنر در این دوره می توان به این موارد اشاره کرد، خشکی و صلابت پیکره ها، نمایش جزییات جامه که غالبا لباسی دو تکه و مناسب سوارکاری بوده است. پرداخت به این جزییات و تزیینات بیانگر مقام دولتی و یا خانوادگی فرد بوده است. مرسوم ترین نوع جامه نمایش داده شده در این نقش برجسته ها لباس دو تکه کمردار مخصوص سوارکاری بوده است.

آرایش و پوشاندن سطح جامه با نقوش تزیینی شیوه شاخصی است که بعدها در هنر اسلامی به کرات دیده خواهد شد. هنرمندان پارتی نقوش دایره انباشته از پیچک را به دو نیم کرده پشت بر پشت هم گذاشته و این فرم سازنده عنصر آشنای اسلیمی در هنر بعد از ظهور اسلام شد. با بررسی نقش برجسته ای متعلق به این دوران (تصویر۳) این نکات برای ما جالب توجه خواهد بود. بازنمایی پیکرزن (شهبانو)_القای عمق(که به نوعی از اثرات التقاط هنر یونان است) رنگ گزینی متنوع و از همه شاخص تر کاربرد خطوط شکلش از سیاه و استفاده از رنگ های بدون سایه و روشن.

و در نهایت این گذار تاریخی و نقطه پایان هنر ایران تا قبل از ظهور اسلام مواجه خواهیم شد با هنر ساسانی که شایسته است آن را نوزایی شاهانه بخوانیم. شاهان ساسانی خود را میراث دار شاهان هخامنشی می دانستند و انتخاب آیین زردشت به عنوان آیین رسمی برای همگان باعث پدیدار شدن نوعی ملی گرایی می شود. حضور عناصری از هنر غرب در این دوران به وضوح مشهود است، مانند بازنمایی اهورا مزدا در پیکره انسانی و عناصری اقتباسی از خاور دور. موضوع غالب تصاویر نقش برجسته ها در دوران ساسانی که به بازنمایی پادشاه در اعمال مختلف مانند تاج گیری و نمایش صحنه شکار و بزم می پردازد و تاکیدی صریح که بر نظم و وضوح طرح دارد، بسیار مناسب بیان عظمت اقتدار و تجمل شاهان در این دوران است .علی رغم حضور تمام این عناصر بیگانه در نقش برجسته های این دوران شاهد کاربرد انواع نقش مایه های گیاهی و جانوری با معانی نمادین در هنر ساسانی هستیم. ترجیح دادن چکیده نگاری و نماد پردازی بر بازنمایی واقع گرایانه و کاربرد بسیاری از صور خیالی که پیوند هنر در این روزگار را با هنرمند دوران هخامنشی به ما یادآور می شود. با نگرش و بررسی نقش برجسته های باقی مانده از این دوران به نکات جالب توجهی دست پیدا خواهیم کرد و خواهیم دانست که شکار از سرگرمی های شاهان دوره ساسانی بوده. آنها نخجیرگاه هایی محصور برای خود ساخته و به همراهی رامشگران و ملتزمان به شکار می رفته اند و در این نقوش بسیار پر ابهت و شکست ناپذیر جلوه داده شده اند و در حقیقت این نقوش مضمونی کهن و مرتبط با قدرت شکست ناپذیر شاه را نمایش داده و به نوعی اعلامیه سیاسی محسوب می شده اند.

دو نقش برجسته دیواره های جانبی طاق بستان نمایانگر مراسم شکار است که در آنها قامت شاه به سبب بزرگی پیکرش از دیگران کاملن متمایز است. (تصویر ۳). بازتاب این سنت ریشه دار را در داستان های ذکر شده از بهرام پنجم و یا همان بهرام گور می توان دید که بعدها با ظرافت های دلاویز عاشقانه و دلاورانه خود در شاهنامه فردوسی و نظامی گنجوی رنگی دوباره یافت و طی گذر ایام نه تنها فراموش نشد، بلکه رنگ و لعاب تازه ای پیدا کرده بارها خوانده و شنیده شده و به سبب قابلیت بالای اثرگذاری توسط هنرمندان دوره سلجوقی به کرات در صفحات کتاب و کاشی و ظروف ظاهر شد و داستان گوی امتداد هنر و ذوق انسان ساکن فلات نجد ایران زمین گشتold-plate.

در ادامه به شرح این داستان و ویژگی های بصری آن خواهیم پرداخت.

۱ـ آرتیمیس: خدا بانوی شکار و ماه، تیراندازی بی خطاست. نام رومی او دیاناست.حامی تمام موجودات تازه حیات یافته است.

۲ ـ آناهیتا: به معنای پاک و دور از آلودگی و در اعتقاد ایرانیان باستان فرشته نگهبان چشمه ها و باران بوده و همچنین نماد باروری عشق و دوستی بوده است.