Nasrin-Almasi

حتما شما هم شنیده اید که گفته می شود ظلم بالسویه عدل است! اگر این را به عنوان یک واقعیت بپذیریم نظام جمهوری اسلامی عادل ترین نظام دنیاست! می گویید چرا؟ این نظام در روا داشتن ظلم به مردم ایران تبعیضی قائل نشده و همه را با یک چشم نگاه کرده است، البته تقدم و تأخری برای آنها قائل بوده، اما “رحمت رحمانی” خود را از هیچ ایرانی ای دریغ نکرده است. در واقع کارسازترین حربه ای که این نظام با آن توانسته خود را به مرز چهل سالگی برساند، همین روا داشتن ظلم است. ظلمی که با چهره های مختلف و در بسته بندی های متفاوت اعدام، ترور، زندان، شکنجه، جنگ، مفقودالاثر شدن، تبعید، اخراج، بی خانمانی، فقر و فحشا و اعتیاد و… به مردمان ایران عرضه شده است.

حتما باز هم شنیده اید که می گویند انقلاب فرزندان خود را می خورد، اما این انقلاب نابهنگام نه تنها فرزندان که نوه ها و حتی نتیجه های خود را خورده است و اگر در بر همین پاشنه بچرخد این چرخه کشت و کشتار باز هم ادامه خواهد داشت، چرا که دین و فرهنگ دولتی از رعایت حق و حقوق مردم به عنوان شهروندان مدرن و امروزی قاصر و عاجز است. قوانین رایج در کشور که مبنایشان دین دولتی و فرهنگ آخوندی ست چنان دست و پاگیر است و سقفشان آنقدر کوتاه که کمتر کسی ست که بتواند از آن ها جان سالم به در ببرد

جلد شهروند 1570ـ 26 نوامبر 2015

جلد شهروند ۱۵۷۰ـ ۲۶ نوامبر ۲۰۱۵

.

نظام نابهنگام جمهوری اسلامی از روزهای اول استقرارش در ایران دست به “پاک سازی” زد و با اعدام مسئولان نظام پادشاهی بر پشت بام مدرسه رفاه ماشین اعدام و ترورش را به کار انداخت، و بعد همین طور یکی پس از دیگری را از دم تیغ خود گذراند: بیشترین ظلم را بر زنان ایران روا داشت و از همان ابتدا تمام توان و نیرویش را به کار برد که از حجاب اجباری زنان برای خود پرچمی درست کند و برای تثبیت این لچک از هیچ اجحاف و تبعیض و زندان و شکنجه ای فرو نگذاشت و نه تنها این که برای به زانو درآوردن آنان “نیروهای خودسر” خود را به خیابان ها گسیل داشت تا آزادانه آزار برسانند و اسید بپاشند و قربانی بگیرند، رهبران شوراهای مردمی را در ترکمن صحرا اعدام کرد، سران محفل بهائیان را سربه نیست کرد، به کردستان حمله و مردم را بمباران کرد، نیروهای سیاسی را اعم از سلطنت طلب و مجاهد و کمونیست و لیبرال قلع و قمع کرد. به این قانع نشد در دهه ۶۰ و تابستان ۶۷ آقای خمینی که شعارش “جنگ نعمت است” بود و به همین دلیل جنگ خانمانسوز و مملکت بر باد دهی را با عراق شروع کرده و هشت سال آن را ادامه داده بود، بعد از این که مجبور شد دست از لجاجت بردارد و به قول خودش “جام زهر صلح” را سر بکشد، برای پوشاندن ضعف خویش در برابر دنیا و زهر چشم نشان دادن به مردم ایران، فرمان کشتار زندانیان سیاسی عقیدتی را صادر کرد و بیشتر زندانیانی را که در حال گذراندن محکومیت شان بودند و یا مجازاتشان را تمام کرده و می بایستی آزاد می شدند، سلاخی کردند. همه ی این ها به امید این که مردم ایران به امتی گوش به فرمان و مطیع نظام تبدیل شوند، انجام گرفت.

یکی از جنجال برانگیزترین پروژه های نظام، که در واقع طشت رسوایی این نظام ترور و وحشت را به صدا درآورد، قتل های زنجیره ای بود که در آذر ۱۳۷۷ با ترور دو تن از کوشندگان سیاسی اجتماعی این پروژه لو رفت.

اول آذر ۱۳۷۷، در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و دولت اصلاح طلبان، با ترور داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران، از رهبران جبهه ملی و یکی از منتقدان نظام جمهوری اسلامی، و پروانه اسکندری(فروهر) از اعضای فعال حزب ملت ایران و منتقد نظام در خانه شان، توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی (که بعدها به “بخشی از وزارت اطلاعات” و “نیروهای خودسر” فرو کاهیده شد)، راز پروژه شومی که از سال ها پیش شروع شده بود و بعدها به قتل های زنجیره ای معروف شد، برملا شد. ۱۲ آذر همان سال محمد مختاری یکی از نویسندگان مطرح و از اعضای کانون نویسندگان و از نویسندگان بیانیه ی معروف “ما نویسنده ایم”، به قتل رسید. با قتل محمدجعفر پوینده (مترجم و یکی دیگر از اعضای فعال کانون نویسندگان برای احیای دوباره کانون نویسندگان) در ۱۸ آذر زلزله سیاسی برپا شد و جناح ها و باندهای مختلف حکومتی انگشت اتهام را به سوی همدیگر گرفتند، و هر کدام دیگری را در این ترورهای حکومتی مقصر و دخیل دانست. در سال ۱۳۷۹ (دو سال بعد از قتل های زنجیره ای) دادگاهی غیرعلنی در دوازده جلسه به ریاست قاضی عقیقی رییس شعبه یک دادگاه نظامی تهران برگزار شد، و در نهایت دستگاه قضایی جمهوری اسلامی پرونده آن را بست، بی‌آنکه به دادخواهی خانواده‌های قربانیان قتلها رسیدگی کند.

ضمانت اجرایی این ترورها با رأی شرعی برخی از چهره‌های جمهوری اسلامی و توسط عاملانی از وزارت اطلاعات انجام گرفته بود و طبق اظهارات متهمانِ ترورها، «آیت‌الله خوشوقت، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله خزعلی، آیت‌الله جنتی و حجت‌الاسلام محسنی اژه‌ای» آمران مذهبی قتل‌ها بودند.

عاملان قتل‌ها نیز از اعضای بلندپایه وزارت اطلاعات در دوره وزارت قربانعلی دری نجفی آبادی بودند که در میان عاملان نام سعید امامی معاون امنیتی وزارت اطلاعات (که در حمام زندان به او واجبی خوراندند و به قتل رسید تا نتواند اسرار مگوی این نظام را فاش سازد)، مصطفی کاظمی معاون وقت وزارت اطلاعات و مهرداد عالیخانی از اعضای وزارت اطلاعات به عنوان متهمان ردیف اول تا سوم عنوان شده است.

در واقع ترور داریوش و پروانه فروهر در روز اول آذرماه ۱۳۷۷، باعث افشای حلقه ی آمران و عاملان قتل های زنجیره ای شد. در این پروژه ننگین بیش از ۸۰ تن از روشنفکران، اهل قلم و فعالان سیاسی در طول چند سال در داخل و خارج کشور ترور شدند.

از آن جمله اند: داریوش فروهر، پروانه اسکندری (فروهر)، محمد مختاری، محمد جعفر پوینده، حمید حاجی زاده، کارون حاجی زاده (پسر ۹ساله حمید حاجی زاده)، پیروز دوانی، مجید شریف، احمد علایی، ابراهیم زالزاده، غفار حسینی، حسین سرشار، سعیدی سیرجانی، دکتر احمد تفضلی، دکتر کاظم سامی، فریدون فرخزاد، عبدالرحمن برومند، عبدالرحمان قاسملو، صادق شرفکندی، شاپور بختیار و…

افشای این پروژه ی ترور بار دیگر چهره کریه و تروریستی نظام جمهوری اسلامی را – که حیات و استقرارش گره خورده است با قتل و اعدام و ترور و در کشتارهای سیاسی دهه ۶۰ با مخفی کاری بسیار سعی در اختفای آن داشت – در برابر دید همگان گذاشت.

نظام جمهوری اسلامی که با هیچ ترفندی نتوانسته حقانیت و مشروعیت خود را بر مردم ایران تحمیل کند، در این راه از هیچ قتل و ترور و جنگ افروزی و کشتار کوشندگان سیاسی، عقیدتی فروگزار نکرده و برای تسلیم کردن و به زانو درآوردن آنان، ادامه ی ارعاب، اعدام و شکنجه را کارسازترین شیوه دانسته و با استناد بر همین “منطق” به نابودی هر آن چه که در ذات و ماهیت، دشمن بالقوه خود می داند، کمر بسته است.

اما چیزی که این نظام ولایت فقیهی قرون وسطایی از آن غافل است این است که هیچ زندان و اعدام و دار و درفشی نمی تواند در اراده مردم ایران برای نه گفتن به نظام نابهنگام جمهوری اسلامی خللی وارد آورد. و اثبات این مدعا بیشماران کوشندگان سیاسی، اجتماعی، زنان، روزنامه نگاران، روشنفکران، اقلیت های دینی و مذهبی و عرفانی، اقلیت های قومی و زبانی، اقلیت های جنسی و جنسیتی، معلمان، کارگران، دانشجویان و… در زندان های جمهوری اسلامی ست که در برابر این نظام مستبد مذهبی ایستاده اند، و حاضر به تمکین به آن نیستند.

جمهوری اسلامی که حتی از پیکر بی جان قربانیان خود می ترسد، برای چیرگی بر ترس خود به ترفندهایی چون جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود و یا تخریب گورهای آنان متوسل شده، که صد البته بی فایده بوده است چرا که خانواده ها و بازماندگان قربانیان در طول این سالها هرگز از پای ننشسته اند، و به شکل های مختلف و از راه های متفاوت یاد عزیزانشان را زنده نگه داشته اند و نگذاشته اند که شعله دادخواهی شان بر اثر مرور زمان فروکش کند.

پرستو فروهر دختر زنده یادان فروهرها در هفدهمین سالگرد قتل پدر و مادرش امسال نیز اعلام کرده بود که اول آذر ماه مراسم یادبود پروانه و داریوش فروهر را در خانه شخصی آنان در تهران، که محل قتلشان نیز بود، برگزار می کند، اما باز هم مسئولان بزدل نظام همچون سال های گذشته از برگزاری مراسم جلوگیری کردند.

همچنین خانواده های زنده یادان دوانی، حاجی‌زاده، شریف، فروهر، مختاری، پوینده در هفدهمین سالگرد قتل عزیزانشان بیانیه ای منتشر کرده و در آن از جمله گفته اند:

“قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷ بر وجدان جامعه زخمی عمیق زد و موج گسترده‌ای از اعتراض مردمی را سبب شد. این اعتراضِ فراگیر نقطه‌ی عطفی ساخت در پاسخگو کردن نهادهای قدرت، در افشاگری خشونت سازمان‌یافته بر ضد دگراندیشان، در پافشاریِ جمعی بر حق رسیدگی قضایی و لزوم دادخواهی جنایت‌های سیاسی. اما تمامی تلاش‌ها و پایداری‌هایی که در این راستا انجام شد با سدی از تحریف و سرکوب از سوی نهادهای حکومتی روبرو شد و به سرانجامِ بایسته نرسید. رسیدگی‌ قضایی به این قتل‌ها یا انجام نشد و یا به بیراهه کشیده شد. لاپوشانی و تقلب و تهدید و سرکوب جایگزین دادرسی شد. اعتراض‌های ما، وکلای ما و تمامی همراهان این راه دشوار به جایی نرسید. و این روندهای مخدوش و غرض‌ورزانه نیز باری شدند سنگین در کفه‌ی بیدادها، و دردی شدند روی دردها بر جان ما. اکنون که یک بار دیگر سالگرد قتل‌های سیاسی پاییز ۷۷  فرارسیده است، از شما می‌خواهیم تا در یادآوری و بزرگداشت آن جان‌های شیفته‌ی آزادی، که شریان شریف زندگی‌شان در این روزها قطع شد، ما را همراهی کنید. همراهی‌مان کنید در پافشاری بر دادرسی عادلانه‌ی جنایتی که بر آنان رفت، در ایستادگی بر روشنگری و دادخواهی جنایتی که بر دگراندیشان رفته است. با امید به آن روز موعود که “داد خواهیم این بیداد را”»

یاد این عزیزان و تمام کسانی که جان شیرینشان را در راه مبارزه با این نظام ولایت فقیهی برای داشتن زندگی بهتر و پاسداری از حرمت و کرامت انسانی بر طبق اخلاص گذاشتند، گرامی باد.