دختر خرداد” نام کتاب شعر بهار الماسی، شاعر جوان ساکن تورنتو است.

در کتاب آمده است، شعرهایی که می خوانیم گزینه ای از سروده های چند دفتر است. کتاب را نشر افرا منتشر کرده است؛ ناشر بخش بزرگی از آثار نویسندگان و شاعران ایرانی تورنتو.

چاپ اول کتاب تاریخ سال ۱۳۹۴ را دارد.

از کتاب بهار الماسی که جوان است و بی گمان شعرهایش هم طعم و تازگی و طراوت جوانی او را دارند، در آینده شعرهای بیشتر و بهتری خواهیم خواند.

از او چند شعر انتخاب کرده ایم که با هم می خوانیم.

Bahar-almasi-book

قاعده­ی سی سالگی

 

وقتی که تخمک آخر بیست سالگی

ـ قرمز ـ

سُر می­خورد

از دامن سی سال اول مرگم

سُر می­خورم

به زندگی

به «بی سالگی»

 

قرمز شُر می­کند

از غائله،

از قاعدگی

 

از کِز پر می­شوم

چون سینه­ای از شیر دایه­گی

 

از کز پر می­شوم

کز می­کنم

بر «زا»ی زادگی

 

با خود کز می­کنم

کز می­کنم

تا پیر می­شوم

 

تا خود

از خون خود

از خون دل

سیر می­شوم

 

از خود

از خونِ تخمکِ دونِ بیست ساله­گی

قرمزِ سیر می­شوم

 

خود را شیر می­کنم

خامم پیر می­شود

خرداد

ـ ماه آخر نامم ـ

تیر می­شود

 

خون

قرمزِ سیر می­شود

«حال»َم گیر می­کند

در ثقل بی ثانیه­گی

 

ماهم تیر می­شود

در ظِل بی سایه­گی

 

سینه را صاف می­کنم

 

«قبل»َم سقط می­شود

«بعد»َم بکر می­شود

 

«سی» را پاک می­کنم

سالم صفر می­شود

بهار ۱۳۹۴

***

 

مشیانه*وار

 

هم­سایبان ساقه­ی دو ریواس سبز

که به هم تافته، به هم نبض می­دهند

 

ما هم مشیانه­وار

می­پیچیم

به پای هر خاشاک خشک

 

مثل خارـ بستی سست

که می­شَنگد

ز جَستِ هر گورکنِ پَست

 

مثل ریسمانِ مار

که می­رقصد

به ساز هر مرتاضِ زار

بهار ۱۳۹۲

 

*اشاره به مشی و مشیانه، نخستین جفت آدمی در فرهنگ اساطیری ایران باستان، که از شاخه­ای ریواس، از نطفه­ی کیومرث روییدند.

 

***

 

صفحات سفید تاریخم

 

آن قدر از ساحل گذشته­ام

که صفحات سفید تاریخم بیابانست

آن­قدر خالی

که به بته­ای بند نیست

مثل باد

آن­قدر رفته­ام

که آسمانم همه­جا آبی­ست

آن­قدر آبی

که در کرانه­اش

این شنزار ساحل است

 

و صفحات دیگر تاریخم

انگار که دریایی

بهار ۱۳۹۲