«در دهه ی شصت و هفتاد خورشیدی در ایران امکان به روز بودن نداشتیم. نمی دانستیم نقاشان دنیا دارند چه می کنند، که دانستنش ضروری بود و من بیش از حد دوست داشتم که بدانم. هر هنرمندی دوست دارد که حد خودش را در مقیاس هنری بداند و آن هم فقط با مقایسه کار دیگران با کار خود است.

خود من دوست داشتم حرکت های پیشروی هنری را در دنیا از نزدیک دنبال کنم و به این آرزوم رسیدم و الان می تونم همه ی آنها را دنبال کنم و البته دوستانم در ایران هم الان به واسطه ی اینترنت به همین خبرها دسترسی دارند.»

اینها حرف های محمود معراجی است. هنرمند نقاش که از سال ۱۹۹۷ که به همراه همسرش عمیده و پسرش مهراد به کانادا مهاجرت کرده، فقط و فقط به نقاشی پرداخته و در این راه موفقیت هایی کسب کرده است.

او از همان سال اول ورودش به تورنتو، همکار شهروند شد و صفحه ی قصه ی شهروند با طرح های او جان گرفت.

معراجی در ماه مارچ در یک نمایشگاه گروهی با چند هنرمند از ملیت های مختلف شرکت داشت و حال از دوم جولای نمایشگاه انفرادی اش شروع می شود. در همین پیوند در آموزشگاه اش، که در آن ده ها هنرجو را تعلیم داده و می دهد، و زمانی همسایه ی دفتر شهروند بود، پای صحبت هایش نشستم.

محمود معراجی در آتلیه نقاشی اش در گفت وگو با شهروند

محمود معراجی در آتلیه نقاشی اش
در گفت وگو با شهروند

وقتی اینجا آمدی، دیدن فضای هنری خارج کشور چه تأثیری روی کارت گذاشت؟

ـ از هواپیما که آمدم بیرون، از بیلبوردها و دیزاین های مختلف گرفته تا فرم ساختمان ها برای من جذبه داشت. این تصویرها با آن استانداردهایی که می شناختم منطبق بود و دیدن اینها به من آرامش می داد. همان شش ماه اول در چند مسابقه ی هنری شرکت کردم. یکی از آنها شورای هنری اسکاربرو بود که کار من را پذیرفت و من تنها ایرانی تباری بودم که در آن سال کارم پذیرفته شد و بعد هم به نمایش درآمد. خوب برای من بسیار جالب بود. من که از جایی اومده بودم که نه ضابطه که رابطه بیشتر حاکم بود، حالا در جایی پذیرفته شده بودم که هیچکس مرا نمی شناخت.

و این یک تشویق و شروع خوب بود برایت؟

ـ درسته. اتفاقا این شورای هنری اسکاربرو یکی دو سال بعد از آن یکی از کارهای من را انتخاب کرد برای کارت دعوت مسابقه نقاشی، به خاطرش یک پول کمی هم به من دادند، و من این رفتار را مقایسه کردم با آن زمان که در ایران برنده ی مسابقه ی نقاشی”گل و گیاه” شدم، اوایل دهه ی هفتاد، و چون نرفتم در مراسم اختتامیه، مسئولان جایزه ی من را که گویا چند سکه بود، بین خودشان تقسیم کرده بودند.

دیدن ضوابط به جای روابط به من اینجا احساس خوب، احساس آزادی می داد.

وقتی از ایران می آمدی بیرون می خواستی که فقط نقاشی بکشی یا هر کاری که شد؟

ـ نه قول دادم که فقط نقاشی بکشم و اگر امکانش نباشه برگردم. عمیده، همسرم هم معتقد بود که من باید کار خودم را بکنم و چقدر هم کمکم کرده در این هجده سالی که از مهاجرتمون گذشته. اوایل خیلی راحت نبود. ما حتی اینترنت هم نداشتیم. برای دیدن کارهای جدید می رفتم کتابخونه که هم از کتاب ها استفاده کنم و هم از اینترنت. برای دیدن مجله های جدید هم همیشه چند ساعت در کتابفروشی های چپترز و ایندیگو در حال ورق زدن مجلات جدید نقاشی بودم. در همون حال یاد ایران می افتادم که در آرزوی دیدن مجلات به روز آوانگارد در حوزه ی نقاشی بودم.

در ایران دوستی داشتم که براش از آلمان آرت نیوز می آمد به ما هم نشون می داد. بعضی از عکس های نقاشی آنقدر کوچک بود که باید با ذره بین می دیدیم. آنقدر شور و شوق داشتم که با اینکه زیرش به آلمانی نوشته بود من حدس می زدم که چه توضیحی داده، به دوستم می گفتم تعجب می کرد که تو از کجا فهمیدی داره اینو میگه.

ولی هر چی بود دیدن اون نقاشی ها خیلی تأثیر می گذاشت و آدم احساس خوبی داشت، نه به خاطر تأثیرگذاریش، بلکه آدم احساس می کرد یک جمعیتی دارن این کار رو میکنن و تو به عنوان یک هنرمند تنها نیستی. تو ایران آن زمان هنرمندان از هم جدا بودن و به هم دسترسی چندانی نداشتن. اینکه با هم بریم طراحی کنیم، یا با هم جایی نشستی داشته باشیم، ولی اینجا می بینی ده ها جا هست که هنرمندان دور هم جمع می شن برای کار جمعی و به اشتراک گذاشتن تجربیاتشون. موزه، گالری، آتلیه ها، کافه ها، و خیلی جاهای دیگه.

حالا شاید اونجا (در ایران) هم اینجوری شده باشه، من اما دارم از زمان خودم میگم.

محمود معراجی در آتلیه نقاشی اش با تابلوهای جدیدش

محمود معراجی در آتلیه نقاشی اش با تابلوهای جدیدش

اینجا در چه سبکی شروع به کار کردی؟

ـ در ایران خیلی فیگور کار می کردم ولی اجازه ندادند نمایشگاه فیگور بگذارم پس شروع کردم به طبیعت بیجان کشیدن، ولی با انرژی که فیگور را می کشیدم، با همون انرژی طبیعت بیجان می کشیدم.

اینجا که آمدم اوایل خودسانسوری که برایم درونی شده بود، مشکلم بود. نقاشی های nude (بدن برهنه) می کشیدم ولی می گذاشتم توی کشوی میزم، انگار نمیشه یا نباید نمایش داد. بعد یک Collector (مجموعه دار) با من آشنا شد که کارهای من و دیگر نقاشان را برای فروش جمع آوری می کرد. او ماهی دو سه کار از من می خرید و من هم آن موقع همه تابلوهایم ـ از طبیعت بیجان و فیگورـ را به او می فروختم.

در رابطه با سبک های رایج نقاشی، کارهای تو در چه سبکی قرار می گیره مثلا رئالیستی (واقع گرایانه) یا سوررئالیستی (فراواقع گرایانه) یا …؟

ـ من هم رئالیستی کار می کنم و هم سوررئالیستی. البته از این کلمه سبک خیلی خوشم نمیاد چون برام چارچوب میذاره و من دوست دارم رها باشم. وقتی کلمه سوررئال رو میگم یک سری نقاش سوررئال میاد توی ذهنم که از بین همه ی اونها، اگر بخوام کارهام را نزدیک کنم به یکی از اونها میرم به سمت خوان میرو (Joan Miró) نقاش اسپانیایی هم عصر پیکاسو.

من نمیخوام سبکی داشته باشم. ذهنم اینطوری ست. از لحاظ ذهنی مدتهاست که عادت کردم به موضوع نقاشی فکر نکنم، بلکه وقتی متریالم و ابزار را دست می گیرم اون به من میگه چکار کنم. من چیزی را نمیکشم من همه فرم ها و موتیف هامو کشف می کنم. بهش میگن Discovery Drawing. من یکی از چیزهایی که خیلی کنجکاوش بودم، تاریخ هنر بود. با خوندن بارها و بارها تاریخ هنر این تاریخ در من درونی شد. در تاریخ هنر نقاشی از امپرسیونیسم به این سو، کم کم نقاشان و هنرمندان توجه شان به ابزار تأثیرگذار و روابط تصویری جلب شد و نه موضوع آن .

جلد شهروند 1548

جلد شهروند عکس از پویان طباطبایی

با دونستن تاریخ هنر میتونی بفهمی که در مسیر درست هستی یا نیستی یا اینکه داری چه می کنی. شیوه ی کارهای اخیرم که کلاسیک نیست و مدرن اند، همین طوره. اصولا نقاش باید به روند کار کردن خودش توجه داشته باشه نه به محصول آن که اثر هنری است. وقتی دارم کار می کنم انگار اون به من میگه چیکار کنم نه من. وقتی که کارم تموم میشه و از نقاشی فاصله می گیرم، من هم مثل شما به اون نگاه می کنم و چیزهایی را برای کشف شدن می بینم.

پل کله (Paul Klee) یکی از نقاشان بزرگ مدرن اروپا میگه اگر اثر هنری و خلاقیت را درختی بدونیم، و ریشه ی درخت را ناخودآگاه مون، تنه ی درخت هنرمند است که واسطی ست بین ناخودآگاه (ریشه) و شاخ و برگ ها (اثر هنری) و غنای ذهنی هنرمند در ساختن این اثر هنری، ناهشیارانه تأثیرگذار است. من آن بدنه هستم و فقط نقش واسطه و کاتالیزور رو دارم. اگر هنرمند به این نقطه برسه که فقط عامل باشه، خیلی رضایت خاطر خواهد داشت.

من در حین کار کردن روی این کارهای جدیدم، وقتی استودیو رو ترک می کردم و می خواستم برم خونه، هنوز از پیچ خیابون نگذشته دلم تنگ می شد و دوست داشتم برگردم و روبروی کار قرار بگیرم. همیشه دوست دارم در میان این کارها باشم. همین جا، توی استودیو بشینم و نفس بکشم. اینها به من راحتی میدن. وقتی تو دلت برای کارهات تنگ میشه و روند کار شما رو میگیره، یک اتفاق خوبی داره برای هنرمند میفته. شما نه با دستور که خودبه خود داری کار می کنی که بخش عمده اش تأثیرات متقابل ابزار است و در خود کارها هم این دیده میشه.

من روند کار در طرح های جدیدم رو در بیانیه ای برای نمایشگاه در پیش رو نوشته ام.

در این بیانیه آمده:

طرح هایی که من در این سری جدید از کارهایم به وجود آورده ام شکل تخریب شده ی تمامی یک باور شناخته شده را دارد که دوباره با یک زیرساخت تصویری جدید به شکل کدها و علائم تصویری ایجاد شده اند.

با اهمیتی که برای هنر پیشینیان قائل هستم، ولی اعتقاد به گزینش های دیگری در هنر نقاشی دارم که پاسخگوی سئوال های پیچیده ی امروز باشد.

در حین نقاشی تصاویر از فاصله ی زمانی که شاید دور باشد چهره ی خودش را به من نشان می دهد. در سطح کارم این تصاویر به شکل گنگ و مبهم خودنمایی می کنند و حضور خودشان را آهسته به من نشان می دهند.

در عین فشردگی رویدادها در ذهن من جایگاهی برای شکل گیری آنها ایجاد می شود که همان جاذبه های فرایند خلق این تصاویر است. به شکل درآمدن و عینی شدن رویدادهای گذشته در تصویر کاملا خودبه خود و بدون دخالت ذهن هوشیار و یا در غیاب آن، ترجمه ی جدیدی از خود نشان می دهند.

باید بگویم طرح های من بین رویا و واقعیت جای می گیرند. بین رویا و واقعیت شکافی وجود دارد که من خودم را در آنجا می بینم. این خلاء خود امکان خلاقیت من را دوچندان می کند. از این جایگاه بهتر می توان به سرنوشت انسان و هستی نگاه کرد. با تمام امیدی که به انسانگرایی دارم، آینده ی هولناکی را برای انسان می بینم که به شکلی در این طراحی های نقاشی گونه حضور دارند.meraji-S

در نمایشگاه انفرادی محمود معراجی که از دوم جولای تا ۲۵ جولای در articsók gallery برگزار می شود، نقاشی های جدید رنگ و روغن او در کنار نقاشی های پاستل به نمایش گذارده می شود. در نقاشی های پاستل، فیگور، یا به قول خودش طرح های خودآگاهش را در کنار طرح های بداهه و ناخودآگاهش با هم در یک تابلو آمیخته. او می گوید، لذت می برم که هیچ استایلی نداشته باشم و این دو با هم شکل پیچیده ای به کارهای جدیدم داده است.

محمود معراجی تعدادی پرتره از شخصیت ها و هنرمندان دور و برش، یعنی بیشتر افرادی که ساکن تورنتو هستند، کشیده که برای یکی از آنها جایزه بهترین پرتره را از جشنواره جهانی هنر در تورنتو دریافت کرده. رضا براهنی، حسن زرهی، نسرین الماسی، لوون هفتوان، ساسان قهرمان، سلیمان واثقی، جواد طالعی، بهرام بهرامی، عباس جوانمرد و … در پرتره های معراجی به تصویر کشیده شده اند. این هنرمند چند پرتره از خود و خانواده اش هم در کارنامه اش دارد.

معراجی همچنین تعدادی پرتره از هنرجویانش کشیده و آن را باز با شیوه ای جدید همراه کرده و آن شکستن تصویر است با خطوطی پهن که شکل بدیع و تازه ای به نقاشی پرتره داده است.

قرار است این پرتره ها به همراه تعدادی از کارهای هنرجویانش به صورت گروهی از ۱۶ جولای در همین نمایشگاه به نمایش گذارده شوند.

محمود معراجی متولد ۱۸ فوریه ۱۹۵۸ تهران، نقاشی را از ۱۹۷۴ آغاز کرد و تا ۱۹۹۷ در تهران در این حوزه فعالیت داشت. در بیش از ۳۰ نمایشگاه گروهی شرکت داشته. از این تعداد ۷ نمایشگاه در ایران برگزار شده که از سال ۱۹۸۶ از موزه هنرهای معاصر تهران شروع شد. در ۸ نمایشگاه انفرادی شرکت داشته که اولین آن در گالری گلستان ۱۹۹۱ و آخرین آن در سال ۲۰۰۷ ، شش هفته هنر ایرانی در تورنتو بوده است. تازه ترین نمایشگاه گروهی او درگالری articsók در ماه مارچ ۲۰۱۵ بود.

محمود معراجی به همراه همسرش ـ عمیده ـ و پسرش ـ مهراد ـ در سال ۱۹۹۷ به کانادا مهاجرت کرد. از همان زمان با نشریات فرهنگی کانادا همکاری داشته. در سال ۹۷ با ژورنال SUITCASE که نشریه ای میان فرهنگی است همکاری داشته. همچنین با برنامه ی ادبیات تطبیقی دانشگاه یو سی ال ای لس آنجلس و تقویم چندفرهنگی سازمان Skills for Change همکاری داشته. محمود معراجی از زمانی که به کانادا آمد تاکنون به طور مداوم با نشریه شهروند همکاری داشته و طراحی صفحه ی قصه ی این نشریه هفتگی را برعهده داشته و دارد.

معراجی در سال ۱۹۹۳ جایزه اول نمایشگاه گل و گیاه تهران ـ ایران را به خود اختصاص داد. در سال ۲۰۰۱ Honorable mention Award را در حوزه ی هنر گرفت. در سال ۲۰۰۲ نیز جایزه ی دیگری در هنر از سوی شورای هنر اسکاربورو دریافت کرد.

معراجی طی ۱۸ سال اقامت در کانادا علاوه بر شرکت در نمایشگاه های هنری مختلف و همکاری با نشریات، کلاس های آموزش نقاشی خود را نیز دایر دارد. تنها فرزند او، مهراد معراجی، نیز کار پدر را دنبال کرده و فارغ التحصیل رشته طراحی و نقاشی از کالج هنر انتاریو است و خود نقاش هنرمند و پر کاری است.

محمود معراجی در سال ۲۰۰۸، لوح تقدیر شورای مطبوعات و رسانه های قومی کانادا را از فرماندار انتاریو، آقای دیوید اونلی، دریافت کرد. در مراسم اهدای تقدیرنامه، معراجی تابلویی را که با الهام از جامعه ی چندفرهنگی کانادا کشیده بود به ایشان تقدیم کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت.

او در همین سال (۲۰۰۸) جایزه بزرگ بهترین پرتره را برای پرتره لوون هفتوان در جشنواره جهانی هنر در تورنتو به دست آورد. در سال ۲۰۱۰ جایزه Headbones Artist Choice به او تعلق گرفت و در سال ۲۰۱۱ جایزه منتخب مردم را برای نقاشی فیگوراتیوش در نمایشگاهی که در دانشگاه OCAD تورنتو برگزار شد، دریافت کرد.

پنجشنبه دوم جولای از ساعت ۶ تا ۹ عصر، مراسم افتتاح نمایشگاه انفرادی محمود معراجی با عنوان “مرزهای ناپیدا” در گالری articsók واقع در ۱۶۹۷ St Clair Ave W با حضور هنرمند برگزار می شود؛ مکان و زمانی برای دیدار با هنرمند، آثار هنری و دوستداران هنر.

اطلاعات بیشتر نمایشگاه

http://canadianart.ca/exhibitions/mahmoud-meraji-unseen-boarders

سایت محمود معراجی

http://mahmoudmeraji.com/