شهروند ـ فرح طاهری: روز یکشنبه ۱۲ اپریل ۲۰۱۵ سمیناری با عنوان “نقش نهادهای ایرانیان خارج از کشور” توسط “جمعی از کنشگران اجتماعی تورنتو” در سالن اجتماعات مرکز امور شهری نورت یورک برگزار شد. نسترن نیکی، از “جنبش سکولار دمکراسی ایران” و یکی از برگزارکنندگان این سمینار، امر معرفی سخنرانان را برعهده داشت.

اولین سخنران، الهه شکرایی بود.

شکرایی دانش آموخته نرسینگ از پاریس، به مدت ۳۵ سال در پاریس، تهران و مونترال به این حرفه اشتغال داشته و بازنشسته شده است. عضو سابق کنفدراسیون دانشجویان، فعال سندیکایی در کبک، از بنیان گذاران انجمن زنان در مونترال در سال ۱۹۹۰، عضو فدراسیون زنان کبک، عضو حزب کبک سولیدر و کاندیدای این حزب در دو انتخابات، مادر سه فرزند و دارای سه نوه.

شکرایی گفت، من از تجاربم با شما سخن می گویم. بهترین رابطه این نیست که آدم های بدون عیب و نقص دور هم جمع شوند، بلکه این است که افراد یاد بگیرند با معایب یکدیگر کنار بیایند.

شکرایی از پراکندگی، بی اعتمادی، داشتن حقیقت مطلق، کوتاه نیامدن، بدبینی، خودمحوری و گروه گرایی به عنوان بزرگترین دشمنان ما (ایرانیان خارج کشور) نام برد.

شکرایی به این پرسش پرداخت که چرا بعد از ۳۶ سال سرکوب و بی عدالتی نظامی که بر پایه ظلم و سرکوب و همه گونه تبعیض نژادی، قومی و مذهبی و … برپا شده و بی درایتی و سلطه گری و فساد و جنگ طلبی و گردنکشی از محاسن اوست چگونه توانسته بر ملتی که اکثریت افرادش تحصیلکرده و جوان و شهرنشین هستند، حکومت کند؟

بالا از راست: نسترن نیکی، الهه شکرایی، علی جوادی پایین: علی داعی، شکوه میرزادگی، اسماعیل نوری علا

بالا از راست: نسترن نیکی، الهه شکرایی، علی جوادی
پایین: علی داعی، شکوه میرزادگی، اسماعیل نوری علا

شکرایی پرسش دیگری مطرح کرد و گفت، آیا از خودمان پرسیده ایم در یک فضای باز، علیرغم این همه روشنفکر و صاحب نظر در زمینه های مختلف، چرا ما باید هنوز اندر خم یک کوچه باشیم؟ تازه هم به این نتیجه رسیده ایم که همه دمکرات هستیم و موافق آزادی و برابری و حقوق بشریم و خواهان حکومت سکولاریم، ولی گویی زبان هم را نمی فهمیم.

این معضل ها احتیاج به کالبدشکافی دارد. ما برای الفبای اولیه شهروندی باید تلاش کنیم و حق و حقوق خودمان را بشناسیم و از آن دفاع کنیم.

شکرایی به معضلات دیگر در روابط بین افراد جامعه ی ایرانی خارج کشور اشاره کرد، اینکه بین مبارزان هم این رسم خودی و غیرخودی برقرار است و حاضر نیستند در کنار هم قرار گیرند.

شکرایی گفت، ما جان به در بردگان در کشوری که امکان فعالیت همه جور وجود دارد. در شرایطی که در سراسر کانادا، ما وکیل و وزیر داریم، آیا می توانیم تصور کنیم روزی در ایران افغان ها به وزارت و وکالت برسند؟

اگر باورمندید که تغییرات از بالا کارآیی ندارد، پس ما وظیفه داریم در زندگی شهروندی این جامعه مشارکت کنیم. اینکه من سیاسی نیستم، افتخار نیست، شانه خالی کردن از بار مسئولیت شهروندی ست. در حالی که سیاست یک عمل اخلاقی ست. اگر در این دوران فکر می کنیم که سیاست یک چیز کثیف است، گناه ماست که در سیاست درگیر نمی شویم، در نتیجه فضا را باز می گذاریم برای تاخت و تاز سودجویان و قدرت طلبان.

شکرایی در ادامه سخنانش از تجارب کار در کانادا و حضور در سندیکا و نمایندگی در فدراسیون پرستاران کبک گفت. کبک ۵۰هزار پرستار برای هفت و نیم میلیون جمعیت دارد، او گفت، یاد گرفتم در کنار هزار نفر دیگر که از سراسر کبک می آیند به فدراسیون برمبنای یک سری خواسته های مشخص چطور اجماع کنیم و هر یک برگردیم به بیمارستان های خودمان و آن امر را پیش ببریم.

او همچنین از تجربه ی خودش در به وجود آوردن انجمن زنان مونترال در سال ۱۹۹۰ گفت. او گفت، می خواستیم انجمن زنان یک جریان دمکراتیک و مستقل باشد و وابسته به هیچ حزب و گروهی نباشد و همین رمز ماندگاری ما شد.

سخنران دوم، علی جوادی از اعضای دفتر سیاسی حزب کمونیست کارگری ایران بود. او فعالیت سیاسی را در سال های ۱۳۵۰ در تهران آغاز کرد. پس از انقلاب به “اتحاد مبارزان کمونیست” پیوست. او با جمع وسیعی از رهبران و کادرهای حزب کمونیست در دوران سقوط بلوک شرق از این حزب جدا شد و به حزب کمونیست کارگری پیوست. او در حال حاضر مسئولیت برنامه های تلویزیونی “برای یک دنیای بهتر” و “خط آتش” را عهده دار است.

او به دلیل تغییر تاریخ برنامه نتوانسته بود در برنامه شرکت کند، و به همین دلیل سخنرانی او ویدئویی برگزار شد.

جوادی گفت که بحث خود را در قالب چگونگی پیشبرد مبارزه موثر علیه رژیم جمهوری اسلامی در شرایط جدید و همچنین چگونگی مقابله با سیاست هایی که در دوران جدید جمهوری اسلامی و مدافعانش و عواملش در خارج کشور در دستور قرار خواهند داد، طرح می کنم.

جوادی به تغییر و تحولات سیاسی حاضر اشاره کرد و این که این تغییرات سیاسی چه شرایط ویژه ای را برای پیشبرد امر مبارزاتی جریانات آزادیخواه، برابری طلب، سکولار و کمونیست ایجاد می کند.

او تغییرات در بالا را در مناسبات بین کشورها و با جمهوری اسلامی ایران خواند.

مسئله توافقات احتمالی هسته ای، نقطه عطفی در معادلات سیاسی و رابطه ی متقابل حکومت ها و دولت های غربی با حکومت اسلامی خواهد بود که، تبعات بسیاری برای ما فعالین جنبش سرنگونی جمهوری اسلامی داشته باشد.

او به عواملی که در شکل گیری این تغییر و تحولات دخیل بودند، اشاره کرد.

او به شکست سیاست های جمهوری اسلامی در دوران احمدی نژاد پرداخت و به تغییر سیاست ها در دوران پس از انتخابات و روحانی و سیاست نرمش قهرمانانه خامنه ای اشاره کرد.

او افزود که این تغییرات روی کار ما تأثیر خواهد گذاشت اما باید تفاوت اش را با دوران خاتمی شناخت. در دوران خاتمی شاهد جنبش ارتجاعی دفاع از حکومت بودیم، جنبشی به نام دوم خرداد و اصلاح طلبان حکومتی.

جوادی به تحولات سیاسی بین ایران و آمریکا پرداخت و گفت: هرگونه نزدیکی و بهبودی مناسبات غرب و جمهوری اسلامی فضا را برای فعال شدن جریانات مدافع جمهوری اسلامی و جریانات لابیستی جمهوری اسلامی که مستقیما سرنخشان در دست جمهوری اسلامی ست، باز می کند.

رژیم جمهوری اسلامی تلاش می کند که با نهادهای فرهنگی، در نهادهای آکادمیک و حرفه ای دخالت موثرتر و فعال تری داشته باشد چه آشکارا و چه پنهان، و این نهادها را به خودش نزدیک کند و در عین حال برای گرفتن امتیاز از غرب از این اهرم ها استفاده کند. این بار قرار نیست که جنبش ارتجاعی را در روی زمین شکل دهند، مثل زمان خاتمی، آنها دیدند که در کنفرانس برلین ما شکست شان دادیم. حال صحنه تغییر کرده و ما باید برای تغییرات آماده باشیم.

جوادی راه مقابله با این سیاست را به طور خلاصه گفت، حضور فعال در پایین و فشار در بالا. حضور گسترده ی اعتراضی در پایین جامعه، بسیج مردم در خارج کشور در کمپین های متفاوت فشار بر جمهوری اسلامی و افشاگری جمهوری اسلامی و انتقال و انعکاس این فشار بر روی جریانات کل هیئت حاکمه که نتوانند سیاست های لابیستی خودشان را در نهادهای حرفه ای و فرهنگی دنبال کنند و به این ترتیب جای پای جمهوری اسلامی را در خارج کشور گسترش دهند.

در رأس اعتراض ما، باید این باشد، جمهوری اسلامی نماینده مردم ایران نیست و باید از مجامع بین المللی اخراج شود.

سخنران سوم این سمینار، حسن داعی بودseminar-nooriala.

متولد ۱۳۳۵ تهران، دانشجوی رشته مهندسی راه و ساختمان دانشگاه پلی تکنیک تهران، اولین فعالیت های سیاسی جدی را از دانشگاه پلی تکنیک و در میان جنبش دانشجوئی شروع کرد. زندانی سیاسی زمان شاه.

در سال ۱۳۶۰، با شروع دستگیری مخالفان، از کشور خارج شد و در سال ۱۹۸۲ به پاریس رفت. در آنجا فعالیت هایی را در کنار نیروهای ملی – مذهبی (نهضت آزادی ایران) و همچنین “جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت ایران” آغاز کرد. در دهه نود میلادی به فعالیت های حقوق بشری مشغول بود. در سال ۲۰۰۱ به آمریکا آمد و فعالیت خود را روی تحقیق در مورد سیاست خارجی آمریکا در مورد ایران متمرکز کرد.

از سال ۲۰۰۵ به تحقیق در مورد شبکه لابی طرفدار دوستی با جمهوری اسلامی در آمریکا مشغول شد و انتشار این گزارشات را از سال ۲۰۰۷ آغاز کرد. این گزارشات به دو زبان انگلیسی و فارسی در نشریات و وبسایت های مختلف منتشر شده اند که مجموعه آن را می توان در سایت حسن داعی به آدرس www.iranianlobby.com مشاهده کرد.

حسن داعی در آغاز سال نو را تبریک گفت و به این نکته اشاره کرد که نوروز و چهارشنبه سوری و سیزده بدر هر سال در خارج کشور مفصل تر برگزار می شود و دولت های خارجی هم نوروز را تبریک می گویند و در کاخ سفید هم هفت سین می چینند. او دلایل این اهمیت را گفت ولی در مقایسه با وضعیتی که در ایران در جریان است، نگهبانی از فرهنگ و هویت ایرانی را از دید یک ناظر خارجی تنها در برپایی نوروز و چهارشنبه سوری و هفت سین ندانست.

داعی گفت، وقتی آقای هارپر در میهمانی نوروزی در ونکوور گفت امیدوارم بهار آزادی به کشورتان بازگردد و تا آن موقع کانادا میزبان شما آزادیخواهانی که با آن حکومت می جنگند، خواهد بود، حتما انتظار داشت که جامعه ی ایرانی مقیم کانادا خیلی استقبال کنند. لابد از منشی خودش سئوال کرده که عکس العمل جامعه ی ایرانی چه بود؟ و منشی گفته، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران به شما ناسزا گفته ولی جامعه ی ایرانی چون درگیر بازدیدهای عید هستند، هنوز فرصت عکس العمل نداشته اند!

داعی در مورد جامعه ی ایرانی در آمریکا که حدود یک و نیم میلیون نفر هستند، گفت: چند سال پیش عده ای از ثروتمندان و بانفوذها جمع شدند سازمانی به نام “پایا” راه انداختند. این سازمان سمبل و نشانگر آن چیزی ست که لابیست های جمهوری اسلامی و خود جمهوری اسلامی و آن فکر مسمومی که من فکر می کنم هست سعی می کنند به جامعه غالب کنند و استاندارد رفتاری ایرانیان کنند. با میلیون ها دلار شروع کردند. چند هزار عضو گرفتند.

هدفش چیست؟ ارائه ی چهره ی مثبت از ایران و ایرانی و کمک به پیشرفت ایرانیان کوروش و داریوش و تاریخ غنی ایران. تعداد کمی بورسیه به ایرانیان می دهند، انگار مشکل اصلی ایرانیان در خارج کشور کمبود امکانات تحصیلی است. برنامه ای گذاشتند تا به مدارس آمریکا بروند و به معلم ها آموزش دهند تا در مراسم از فرهنگ غنی ایران صحبت کنند. من همان موقع گفتم که اگر این چیزها را گفتید، و یکی از دانش آموزان سئوال کرد اینها که سر کار هستند، کی هستند، احمدی نژاد، خامنه ای، می گویید ما به سیاست کاری نداریم!

داعی افزود: نوشین هاشمی، خانم ثروتمند ایرانی که بنیاد پارسا را راه انداخت و کمک کننده مالی به نایاک بود، در سخنرانی در بنیاد راکفلر چند سال پیش گفت، دعوای بین آمریکا و ایران برای ایرانیان خارج کشور مثل دعوای “مام” و “دد” است و ما فرزندان نمی دونیم کدوم طرف رو بگیریم!

فشرده ی سخنان داعی این بود که با چنین سازمان هایی نظیر پایا، می خواهند این تفکر را جا بیندازند که کار فرهنگی و غیرسیاسی باید کرد و کار ضدحکومتی بد است و هر اعتراضی را تنش در روابط ایران و آمریکا بخوانند و همه را دعوت به عدم دخالت در سیاست کنند، در حالی که خودشان لابی می کنند و طرف مشورت دولت ها قرار می گیرند. همه کارهایشان شده چسبیدن به نوروز، مثل پایا و نایاک که قطعنامه بردند کنگره تا نوروز را به رسمیت بشناسد.

داعی در پایان گفت، نهادهای ایرانی در خارج کشور، می خواهند این طرز تفکر که سیاسی کار نکنیم، را جا بیندازند. اگر این جا بیفتد، گروه های سیاسی منزوی می شوند چون فضای تنفس شان همین جاهاست. ایرانیانی که کاندیدای انتخابات می شوند، لااقل این است که اگر قرار است جامعه ی ایرانی از آنها حمایت کنند، از آنها دعوت کنند و بخواهند تا موضع خودشان را مشخص در قبال جمهوری اسلامی بگویند. فقط به نام ایرانی بودن می خواهی از حمایت ایرانی برخوردار بشی و بشوی نماینده مجلس، چه خیری می خواهی به ما برسانی!

داعی توصیه کرد، بروید توی نهادها و به کسانی رأی دهید که به طور مشخص با جمهوری اسلامی مخالفند.

سخنران چهارم، شکوه میرزادگی بود.

شکوه میرزادگی نویسنده، ژورنالیست و مدرس زبان و ادبیات فارسی در ایران. دو مجموعه قصه، دو نمایشنامه، چند کتاب کودکان، مقالات ادبی، فرهنگی و اجتماعی حاصل فعالیت هایش در ایران است. او در سال ۱۳۵۲ همراه با گروهی از هنرمندان و نویسندگان دستگیر و زندانی شد. پس از خروج از زندان به روزنامه نگاری پرداخت. بعد از انقلاب دوباره دستگیر شد و پس از آزادی از ایران خارج شد. او در خارج کشور وقت خود را صرف کارهای ادبی، اجتماعی و حقوق بشری کرد. سردبیری چند نشریه را برعهده داشت. او از موسسین “سازمان زنان ایرانی در بریتانیا” و موسس “مرکز اسناد و مطالعات زنان ایرانی” و مسئول کمیته بین المللی نجات پاسارگاد است و برای حفظ آثار فرهنگی و تاریخی ایران فعالیت می کند.

میرزادگی با اتکا به تجربیاتش از نهادهای مدنی گفت، تمام نهادها به دو دسته تقسیم می شوند، نهادهای دولتی و نهادهای مدنی. نهادهای دولتی برای اهداف و راهکارهای دولت تشکیل می شوند، و نهادهای مدنی به دست مردم تأسیس می شوند.

میرزادگی شروع تشکیل نهادهای مدنی را در دوران رنسانس خواند، و در ادامه گفت: از قرن بیستم دولت های دمکراتیک قرن به این نتیجه رسیدند حال که همه چیز دمکراتیک است نمی توانند از مردمانی رای بگیرند که نسبت به جریان های اجتماعی ناآگاه هستند. آنها نیاز داشتند که مردمانی آگاه داشته باشند، بر این اساس نهادهای غیردولتی تشکیل شد. فقط در آمریکا دو میلیون نهاد غیردولتی وجود دارد. این نهادها در زمینه های مختلف از جمله برابری زن و مرد، تا آزادی مذاهب مختلف، کودکان، زندانیان سیاسی، دگرباشان و … فعال هستند.

میرزادگی گفت، نهادهایی هم هستند که بین المللی هستند که در حال حاضر حدود سی هزار نهاد بین المللی در جهان فعالیت می کنند.

میرزادگی به عنوان مثالی از نهاد بین المللی به “بنیاد میراث پاسارگاد” اشاره کرد که برای حفظ میراث فرهنگی ایران کار می کند. او افزود، نهاد دیگری داریم که برای میراث فرهنگی و تاریخی سرزمین هایی که گرفتار فقر و جنگ و حکومت های بی توجه و دیکتاتور هستند، کار می کند. یعنی با اینکه زیر پوشش دولت آمریکا کار می کنیم اما این حق را داریم که به فکر آن بنایی که در عراق یا در ایران یا سوریه و یا … نابود می شود، باشیم و تلاش کنیم که این اتفاق نیفتد، برای اینکه دولت آن کشورها دلسوز این مسائل نیستند.

خلاف آن چیزی که در بین بسیاری از ایرانی ها شایع است، شما می توانید در این نهادها در مورد همه مسائلی که در یک جامعه می گذرد صحبت کنید. این مسائل می تواند در ارتباط با فساد اداری فلان وزیر باشد، یا زنان، یا همجنس گرایان، یا انتقاد یا اعتراض به هر چیزی باشد. اکثر این نهادهای دولتی برنامه های اعتراضی راه می اندازند و در کوچه و خیابان این کشورهای پیشرفته انتقادشان را اعلام می کنند.

من خودم در نهادهای فرهنگی کار می کنم، اما نهادهای دیگری هم هستند که ممکن است اسمشان فرهنگی نباشد ولی کار فرهنگی هم می کنند. مثلا نهادهایی که در کشورها دو ملیتی هستند، ایرانی ـ کانادایی، ایرانی ـ آلمانی و … این نهادها هم زیر پوشش دولت های موجود هستند، اما در عین حال از آنجایی که افرادی که در این نهادها هستند به دلیل مهاجرت یا تبعید همچنان دل و ذهن و روانشان متوجه زادگاه و وطن اولشان هم هست، هیچ کس نمی تواند به اینها بگوید حالا که تو شدی کانادایی یا آمریکایی، دیگر لازم نیست به زادگاه ات فکر کنی.

میرزادگی با اشاره به این که سالهاست در ارتباط با هویت و فرهنگ و میراث فرهنگی ایران تلاش می کند و عضو هیچ حزب و گروه صرفا سیاسی نیست، گفت، اما وقتی از ایران دوستان خواسته میشه که به فکر تخریب میراث فرهنگی باشند، مثلا عضو گروه هایی مثل بنیاد میراث پاسارگاد شوند، آنها با انگ سیاسی بودن، آن را پس می زنند.

میرزادگی در پایان سخنانش تأکید کرد که حفظ میراث فرهنگی، حوزه های متفاوتی را از میراث تاریخی تا میراث طبیعی، حفظ آب و خاک و زمین و درخت و حیوان، تا جا انداختن جشن های ملی ایرانی در بر می گیرد، و ما باید آن را حفظ کنیم و به آیندگان تحویل دهیم

در بخش پرسش و پاسخ گرداننده جلسه تاها حسنیانی بود

در بخش پرسش و پاسخ گرداننده جلسه تاها حسنیانی بود

.

پنجمین و آخرین سخنران اسماعیل نوری علا بود.

اسماعیل نوری علا فارغ التحصیل زبان و ادبیات انگلیسی در سال ۱۳۴۳، فوق لیسانس علوم اجتماعی در سال ۱۳۴۷ و رشته جامعه شناسی در سال ۱۳۶۱ از دانشگاه لندن است.

او از ۱۵ سالگی کار در مطبوعات را آغاز کرد و در قالب ترجمه، شعر و نقد نوشت.کتاب های متعددی ترجمه کرده. با فیلمنامه، کارگردانی و تولید در سینما تجربه دارد.

در سال ۱۳۴۷ یکی از ۹ نفر موسس “کانون نویسندگان ایران” بود. پس از انقلاب در سال ۱۳۶۱ به انگلستان پناهنده شد. در سال ۱۹۸۹ به اتفاق شکوه میرزادگی، انجمن فرهنگی پویشگران را تأسیس کرد و در سال ۱۹۹۰ این دو با هم ازدواج کردند و از سال ۱۹۹۴ ساکن ایالت کلرادوی آمریکا هستند.

نوری علا مدرس ادبیات فارسی و جامعه شناسی اسلام در دانشگاه دنور کلرادو بوده است. از ۲۰۰۷ نشریه اینترنتی “سکولاریسم نو” به سردبیری او به راه افتاد. او در سال ۲۰۱۰ شبکه ی سکولارهای سبز ایران را بنیان گذارد. در آگوست ۲۰۱۳ نیز “جنبش سکولار دمکراسی ایران” به همت او و تنی چند از همفکرانش شکل گرفت و نوری علا در حال حاضر عضو شورای دبیران، هماهنگ کننده و سخنگوی این “جنبش” است.

نوری علا در آغاز گفت:” اجازه دهید با این تبریک عرایضم را شروع کنم. شما جامعه ای هستید که کشور محل اقامت خودتان را وادار کردید تا با حکومت اسلامی قطع رابطه کند. این افتخار کمی نیست که جامعه ی مهاجری بتواند در جامعه ی مهاجرپذیر اینقدر صریح بشه که اراده ی خودش را بر سیاستمداران آن مملکت تحمیل کند.”

نوری علا افزود، اگر از هر دستاوردی پاسداری نشود، بر باد می رود. شما این توفیق را داشته اید که این کار را در این مملکت بکنید، اما الان وقت این است که به این بپردازید که تا چه حد کوشش می کنید تا این دستاورد باقی بماند. این صندلی های خالی که می بینید نشان از دست دادن هاست. این سالن می توانست پر باشد، اگر عده ای انتخاب کردند نیایند، لابد با شما که آمده اید مشکلی دارند.

نوری علا گفت، در این جور مسائل من فکر می کنم به جای اینکه به مسائل سیاسی مختلف و شخصیت ها و خامنه ای و رفسنجانی بپردازد، اول باید به خودش بپردازد. ببیند چه می خواهد و در راه خواسته اش چگونه عمل می کند.

به نظر من شاید ۹۹درصد شمایی که اینجا نشسته اید، فراریان از دست حکومت اسلامی هستید، حتی اگر با پاسپورت حکومت اسلامی و از فرودگاه مهرآباد از کشور خارج شده باشید با پای خودتان و چمدان خودتان و رفتن تان ثابت کردید تحمل زندگی زیر سایه حکومت اسلامی را ندارید. بنابراین شما یک مشخصات خاصی دارید. حالا در طول زمان و در طول جا افتادن در محل سکونت تان، احتمالا یک مقدار تعدیل هایی صورت گرفته. خیلی ها فکر می کنیم فرصت اینکه برگردیم به مملکتمان و دوباره زندگی مان را آنجا شروع کنیم، نخواهیم داشت. ازدواج کردیم، بچه دار شدیم، کار داریم و احتمال اینکه بتونیم از همه اینها کنده شویم و به شوق ایران برگردیم، ممکن است ما را از آن نفرت اولیه که از حکومت اسلامی داشتیم، منصرف کرده باشه. یک جوری با خودمان کنار آمده ایم. ما زورمان نمیرسه به حکومت اسلامی و …. انواع بهانه ها را می توانیم بیاریم. اما یادتان باشد آن روزی را که احتمالا با چشم گریان مملکت خودتان را ترک کردید و به سوی آینده ی ناروشنی آمدید.

مهاجران چه فراری باشند و چه پناهنده و چه به میل خودشان و امکانات خودشان از کشور خارج شده باشند، خودبه خود به هر حال رابطه ی عاطفی و ذهنی خودشان را با آن مملکت از دست نمی دهند. شما که اینجا نشستید به خاطر اینکه آن رابطه را دارید و نباید بگذارید این از دست برود.

نوری علا به بحث نهادهای مدنی پرداخت و گفت: می گویند در خارج کشور نهادهای مدنی وجود دارند و اکثرا هم نهادهای مدنی همان ان جی او ها و یا سازمان های غیردولتی هستند که معمولا به عنوان غیرانتفاعی ثبت می شوند، و یکی از شرایط غیرانتفاعی شناخته شدن هم این است که کار سیاسی نکنند. که البته این به وسیله ی ما ایرانی ها عوضی فهمیده شده، کار سیاسی نکنیم، یعنی اگر اینجا انتخابات هست، ما نرویم در انتخابات از امکانات غیرانتفاعی خودمان استفاده کنیم.

همیشه بحث این است که ما کار سیاسی نمی کنیم، نهادها نباید کار سیاسی کنند. فکر کنید این فضا و وضعیت را برای نهادهای سیاسی کی ایجاد کرده؟ آیا شما بودید که خواستید انجمن خانه و مدرسه، انجمن بانوان، انجمن شنگولان سرمست را سیاسی کنید یا اینکه حکومت این کار را کرده. این حکومت بود که فرستاده های خودش را فرستاد اینجا و آنها آمدند تا نهادهای مدنی شما را فتح کنند و شما که مقاومت کردید، اسمتان شد دارید کار سیاسی می کنید، اما آن اصلاح طلبی که مأموره، منافع داره، و رابطه ی منافع شون با حکومت اسلامی ست، او ادعا می کند سیاسی نیست! بنابراین باید آنجا را حفظ کنند، اصلاح طلبی یک اژدهای هفت سری ست که به صور مختلفی ظهور میکنه و میاد نهادهای مدنی ایرانیان را می خواهد تصرف کند. و اگر شما نسبت به این مسئله آگاهی نداشته باشید و مواظب نباشید که سنگرتون را از دست دهید، مسلما آنها برنده می شوند.

نوری علا در مورد انتخابات نهادها گفت، تک تک رای ها تعیین تکلیف می کند، شما قدرتمندید. در هر شهر ایرانی نشین همه می دانند که کی اصلاح طلب است کی نیست، کی با جمهوری اسلامی ارتباط داره، کی نداره. من بر خلاف خانم شکرایی که گفتند خط و خط کشی ها را باید برداریم، من می گویم باید پررنگ تر کنیم.

(البته در بخش پرسش و پاسخ خانم شکرایی پاسخ دادند که منظورشان خط و خط کشی بین نیروهای اپوزیسیون بوده، نه بین اپوزیسیون و ماموران جمهوری اسلامی)

نوری علا در پایان گفت، اینجا خانه ی شماست، جاسوس جمهوری اسلامی نباید این خانه را از دست شما بگیرد. هشدار می دهم بین ما مخالفان حکومت اسلامی با حکومت اسلامی جاده ای است که وسط آن یک سنگ بزرگ افتاده به نام اصلاح طلبی، و شما تا موقعی که با اصلاح طلبان حساب خودتان را روشن نکنید، اصلا به حکومت اسلامی نمی رسید تا تکلیفش را روشن کنید. جبهه مبارزه ی ما در تهران و ایران نیست، جبهه ی مبارزه ی ما همین جاست.

پس از پایان سخنان نوری علا بخش پرسش و پاسخ با حاضران در سالن برگزار شد.

گرداننده ی این بخش تاها حسنیانی بود. حدود صد و پنجاه تن در سالن حضور داشتند. سئوالات به دو صورت شفاهی و کتبی با سخنرانان مطرح شد. این بخش حدود یک ساعت و نیم به درازا کشید.

کلیه سخنرانی ها و بخش پرسش و پاسخ، از سوی برگزارکنندگان فیلمبرداری شده و به زودی بر روی اینترنت قرار می گیرد که در این صورت لینک ها را در سایت شهروند به این گزارش اضافه خواهیم کرد.