بار دیگر اورشلیم، این شهر تضادها و تناقض‌ها، در آشوب است. شهر قدیمی اورشلیم پرمنازعه‌ترین شهر تاریخ بشر است.

در ابتدا بُت پرستان بُتکده های خود را در آنجا بر پا کردند. آن‌گاه یهودیان آمدند و بر ویرانه‌های بتکده ها دو بار معبدِ خود را ساختند، که بابلی‌ها و رُمی‌ها آن را ویران کردند. با آغاز مسیحیت، در همین شهر عیسی مسیح اشغال گرانِ رُمی را به چالش طلبید، و به صلیب کشیده شد. پیروانش کلیسای مقبره‌ی مقدس را، که مقدس ترین مکان مسیحیت است، در نزدیکی ویرانه های معبد یهودیان بر پا کردند. با آغاز اسلام، به باور مسلمانان، محمد پیامبر اسلام از همین حوالی به سیر شبانه و معراج می‌رود، و پس از مدتی پیروانش قبه الصخره و مسجد الاقصی را بر بالای معبد یهودیان بر پا کردند و آن را حرم‌الشریف نامیدند. این‌که چرا این پیامبران همین یک محل را برگزیدند از بحث ما خارج است، آن‌چه که مهم است این است که این تاریخی‌ترین قطعه زمین جهان مورد ادعای بسیاری بوده و هست، و در بیش از دو هزار و پانصد سال در معرض یورش‌ها، جنگ‌های صلیبی، تعرض‌ها و اِشغال خارجی قرار داشته است.

تاریخ قدیم به کنار، پس از اولین جنگ اعراب و اسراییل و ایجاد دولت اسراییل در ۱۹۴۸، خط‌ آتش‌بس، شهر را به دو قسمت تقسیم کرد. غربِ شهر جزیی از اسراییل شد، و شرقِ آن همراه با تمامی کرانه‌ی غربی به اشغال اردن درآمد. هر کدام از این دو کشور مرزهای اورشلیم را تا حدودی گسترش دادند. در جنگ ۱۹۶۷ اسراییل اورشلیم شرقی را اشغال کرد، هر دو بخش شهر را به‌ صورت یک شهر واحد متحد و آن ‌را پایتخت اسراییل اعلام، و بعدا آن را به اسراییل ملحق نمود. شورای امنیت سازمان ملل با سه قطعنامه (۲۵۲ در ۱۹۶۸، ۴۷۶ و ۴۷۸، در سال ۱۹۸۰) این تصمیم اسراییل را «فاقد اعتبار قانونی» و «نامعتبر» اعلام کرد، و «با شدیدترین لحن» «نیروی اشغالگر» {اسراییل} را «محکوم» کرد. (اولین قطعنامه با ۱۳ رأی موافق از ۱۵ jerusalemرأی اعضای شورای امنیت و دو رأی ممتنع امریکا و کانادا، و دو قطعنامه‌ی بعدی با ۱۴ رأی موافق و یک رأی ممتنع امریکا به تصویب رسید.) هیچ یک از کشورهای جهان نیز تصمیم انتقال پایتخت به اورشلیمِ یکی‌ شده را به رسمیت نشناختند، به‌ جز کستاریکا، هیچ سفارت‌خانه‌ای نیز در اورشلیم نیست.

اسراییل دو سیاستِ همزمان را در مورد اورشلیم به پیش ‌برد؛ یکی جغرافیایی و دیگری جمعیتی. از نظر جغرافیایی مرز شهر را به‌ طور وسیعی به ‌ویژه در قسمت شرقی گسترش داد و بخش ‌بزرگی از زمین‌های فلسطینی کرانه‌ی غربی را به شهر ملحق کرد. همان‌طور که در نقشه‌ی زیر نشان داده شده، اورشلیم امروز بیش از چهار برابر محدوده‌ی قبل از ایجاد اسراییل است. بخش دیگر سیاستِ تغییر جغرافیایی جداسازی اورشلیم از کرانه‌ی غربی بوده، و این کار را در یک روند طولانی از طریق ایجاد شهرک های بزرگ یهودی‌نشین در خارج از اورشلیم در کرانه‌ی غربی به پیش برده و می‌برد.

در مورد سیاست تغییر جمعیتیِ شهر، اسراییل از یک‌ سو یهودیان بیش‌تری را به اورشلیم منتقل، و از سوی دیگر فلسطینی‌های بیش‌تری را از اورشلیم اخراج کرده است. شهرک‌های جدیدی در داخل اورشلیم شرقی، از جمله در داخل شهر قدیمی ایجاد شده و همچنان ایجاد می‌شوند. هر فلسطینیِ مقیم اورشلیم که مدتی «غایب» محسوب شود، اقامت اورشلیم را از دست می‌دهد و خانه و حتی تک ‌اتاقش را به یک خانواده یا یک فرد یهودی می‌فروشند. هم اکنون جمعیت یهودی اورشلیم شرقی به نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر رسیده و نرخ رشد جمعیتی آن‌ها از نرخ رشد فلسطینی‌ها بیشتر شده است.

مجموعه‌‌ی این سیاست‌ها و پیاده‌کردن پی‌گیر آن‌ها بی‌ثباتی‌های فراوانی را سبب شده و شهر را در حالتی مضطرب قرار داده است. با آن‌که فلسطینی‌های اورشلیم از امتیازات نسبی قابل‌توجه، از جمله استفاده از سیستم رفاهی و نظام آموزشی اسراییل، و آزادی رفت‌وآمد بین اورشلیم و کرانه‌ی غربی بهره‌مندند، از اِشغال اسراییل و کاهشِ فضای زندگی‌شان رنج می‌برند.

این سیاست‌ها، همچنین خواستِ اساسی فلسطینی‌ها مبتنی بر ایجاد پایتخت خود در اورشلیم شرقی را غیرممکن ساخته و بزرگ‌ترین مانع برقراری صلح بین اسراییل و فلسطین شده است.

از منظر تمامی مسایل پیچیده‌ی مربوط به درگیری‌های اسراییل و فلسطین، از جمله زمین و مرزها، پناهندگان و حق بازگشت، توزیع منابع آب و غیره، مسئله‌ی اورشلیم پیچیده‌ترین و جنجالی‌ترین است. دست‌راستی‌های اسراییلی بر تقسیم‌ناپذیریِ اورشلیم به ‌عنوان پایتخت اسراییل پا می‌فشارند، و فلسطینی‌ها خواهان ایجاد پایتخت خود در اورشلیمِ شرقی‌اند و بر این تأکید دارند که نمی‌توانند از اورشلیم دست بردارند چرا که سومین شهرِ مقدس مسلمانان است. سخن یاسر عرفات در جریان مذاکرات کمپ دیوید دوم در سال ۲۰۰۰ بیانگر این واقعیت است. در مقابل اصرارِ پرزیدنت کلینتون که فلسطین «قیمومیت» و نه «حاکمیت» بر حرم‌الشریف را بپذیرد، عرفات پاسخ داد «آقای رییس‌جمهورمی‌خواهید به تشییع جنازه‌ی من بیایید؟»

قیمومیتِ حرم الشریف (قبه الصخره و مسجد الاقصی) از زمان اشغال اورشلیم شرقی به دست اسراییل در دست سازمان اوقاف اردن باقی مانده است. اداره‌ی این مجتمع از جمله اجازه‌ی ورود به آن هنوز کماکان در دست اوقاف اردن است، اما امنیت اطراف و خارج آن در دست پلیس اسراییل است. بسیاری از خانه‌های بیرون شهر قدیمی اورشلیم نیز در نزدیکی دروازه‌ی دمشق متعلق به اوقاف اردن است و مستأجرینِ فلسطینی به این سازمان اجاره می‌پردازند. توافقنامه‌ی اُسلو در ۱۹۹۳که دولت خودمختار فلسطین را ایجاد کرد، تغییری در این وضعیت نداد، و توافقنامه‌ی صلح بین اردن و اسراییل در ۱۹۹۴نیز بر کنترل و اداره‌ی حرم‌الشریف توسط‌ اردن تأکید کرد. (واکنش اخیر اردن و احضار سفیر خود از اسراییل در اعتراض به آشوب‌های اخیر را در mapاین رابطه باید ارزیابی کرد.) مذاکرات کمپ دیوید دوم تنها می خواست قیمومیت حرم‌الشریف را از اردن به فلسطینی‌ها منتقل کند.

بدون یک سازش جدی در مورد مسئله‌ی اورشلیم، امکان صلح بین اسراییل و فلسطین ممکن نیست و ما همچنان شاهد آشوب‌هایی خواهیم بود نظیر آنچه در حال حاضر می‌بینیم.

در جریان مذاکرات صلح اسراییل و فلسطین در تابا در سال ۲۰۰۱، راه‌حل مناسبی در این زمینه مطرح شد که طی آن اورشلیم به‌عنوان یک شهرِ باز در نظر گرفته شد که از دو قسمت متشکل می‌شود: یک قسمتِ یهودی‌نشین در غرب به ‌نام یروشلایم پایتخت اسراییل، و یک قسمتِ فلسطینی در شرق به ‌نام القدس پایتختِ فلسطین خواهد بود. این مذاکرات بسیاری مسایل مهم را بدون راه ‌حل باقی گذاشت، و در مورد مسئله‌ی سرزمین و خطه‌ی فلسطین همان پیشنهادهای مذاکرات صلحِ قبلی را مطرح کرد (در مقاله‌ی «دو سیاست اسراییل در مورد غزه و کرانه‌ی غربی» اشاره کردم که اسراییل از آغاز به ‌دنبال آن بود که سرزمین فلسطین از قطعاتی نامتصل و در محاصره‌ی شهرک‌های یهودی نشین تشکیل شود.) آن‌چه مذاکرات تابا را حایز اهمیت می‌سازد، یکی راه‌حل یاد شده در مورد اورشلیم و دیگری پرداختن به راه‌حل مسئله‌ی پناهندگان فلسطینی است، اما زمانی که دولت ایهود باراک در اسراییل سقوط کرد، او در نامه‌ای به رییس‌جمهور امریکا نوشت که آن‌چه که او در کمپ دیوید و تابا بر سر آن توافق کرده بود برای دولت بعدیِ اسراییل (آریل شارون) ضمانت اجرایی نخواهد داشت. به این ترتیب فرصت مهم دیگری از دست رفت.

مادام که یک صلح ‌واقعی و عادلانه بین اسراییل و فلسطین برقرار نشده، اورشلیم کماکان در اضطراب باقی خواهد ماند و ما شاهد درگیری‌های جدی و افراطی، و عواقب غم‌انگیز آن خواهیم بود. بخش مهمی از هر توافقنامه‌ی صلح باید به سرنوشت اورشلیم و چگونگیِ تقسیم شهر به‌عنوان پایتخت دو کشور بپردازد.

*اصل این مقاله به زبان انگلیسی برای Open Democracy نوشته شده است.

* دکتر سعید رهنما، استاد علوم سیاسی دانشگاه یورک در تورنتوی کانادا است.