بازنگری، نقد و بررسی آثار ادبی همیشه بخش بزرگی از فعالیتهای هنری فرهنگی مطبوعات  و رسانه های عمومی را به خود اختصاص می داد. نویسندگان 

 شهروند ۱۲۶۸ – پنجشنبه ۱۱ فوریه ۲۰۱۰

بازنگری، نقد و بررسی آثار ادبی همیشه بخش بزرگی از فعالیتهای هنری فرهنگی مطبوعات  و رسانه های عمومی را به خود اختصاص می داد. نویسندگان و صاحب نظران موضوعات ادبی نیز همیشه جای ثابت محکمی را برای خود در رسانه ها اختیار می کردند، اما در چند ساله اخیر به دلیل رکود موقعیت اقتصادی مطبوعات در کشورهای غربی و حذف فوق العاده کادر حرفه ای قلم زن در رسانه های فوق، جماعت اهل قلم را واداشته تا از موهبت ارزان و آسان وبلاگ نویسی بهره کامل بگیرند. در حال حاضر نه تنها اکثریت قریب به اتفاق رسانه های معتبر جهان مبادرت به بازگشایی وب سایت کرده اند، بلکه به شکل روزافزونی از وبلاگهای شخصی نویسندگان برای درج مقالات در رسانه های خویش استفاده می کنند. سانسور و بستن اجباری رسانه های جهان سومی نیز مزید علت دیگری است که باعث افزایش گسترده حضور وبلاگ نویسان مسائل ادبی نیز خواهد بود.  بی دلیل نیست که وبلاگ نویسان و قلم زنان موضوعات ادبی ایرانی هم به شکل چشمگیری در دنیای مجازی اینترنت جلوه گر می باشند. کمیت و کیفیت فوق العاده این دسته از وبلاگ نویسان ما را بر آن داشته است که فعالیتهای آنها را در بخش های متوالی منعکس سازیم.


 

جستار   

غلامحسینِ مصاحب: آموزگارِ روشمندی





















 در میانِ تمامیِ کسانی که از ایران به فرنگ رفته و در رشته‌ای از رشته‌هایِ علمِ مدرن دانش آموخته اند، مصاحب یکی از استثنائی‌ترین چهره‌هاست. زیرا به چیزی بیش از انباشتنِ ذهن از "معلومات" در این یا آن زمینه‌ دست یافته بود. به آن چیزی رسیده بود که فرانسوی‌ها "روحِ علمی" (esprit scientifique) می‌نامند. به "روحِ علمی" با پرورش دادنِ ذهنِ سنجشگرانه و نقدگرانه، با پای‌بندی به وجدانِ علمی، به اخلاقِ حقیقت‌جوییِ علمی و کوشیدن در راهِ آن می‌توان دست یافت هایی است که نظمیه تهران، به طور روزانه از مناطق مختلف شهر، ثبت و ضبط کرده است. جلد دوم این کتاب(یادم رفت بگویم دو جلدی است و در سال ۱۳۷۷ منتشر شده است  به  توسط سازمان اسناد ملی ایران…

مطلب کامل را در سایت جستار بخوانید  

http://ashouri.malakut.org

/


 

ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت 

سال ۲۰۰۹؛ اشک‌ها و لبخندها و خواب‌ها



به این ترتیب سال میلادی جاری، جز این همه خون که بر زمین ریخت و این همه خشم و قهر و مکر و کذب و حرص و ضرب و جرح، از یک منظر، سالی پربار بود برای من: خاک غریب در همین سال منتشر شد و به چاپ سوم رسید، ترجمه و چاپ جونی‌بی جونز هم روی غلتک افتاد، مجموعه داستان سام شپارد را به ناشر سپردم و این مجموعه داستان جدید را هم تمام کردم. البته یکی دو ماه دیگر کار دارد و تک‌وتوک گیرو گور که به تدریج باید رفع کنم. امسال از یک جهت برایم سال داستان کوتاه بود، که هرچه خواندم و ترجمه کردم و نکردم، همه داستان کوتاه بود جز یک رمان.

مطلب کامل را درسایت ترجمه و نوشته‌های امیرمهدی حقیقت بخوانید. 

http://www.amirmehdi.com/blog/category/5

    

آگالیلیان

۸ ساعت اضافه (یک اتود)



جاش روی تخت، کنارم با این‌که خالی بود هنوز گرم بود. بلند شدم از پله ‌ها پایین رفتم، زودتر از من صبحونه رو آماده کرده بود. بوی بخار چای که توی هوا پیچیده بود حسِ مطبوعی می‌داد. پشت به من ایستاده بود. طرحِ مواج و لطیفِ بدنش اون‌ قدر قشنگ بود که بی‌اختیار دستم رو دورش حلقه کردم و بدون هیچ حرفی بوسیدمش. نشستم پشت میزِ چهارگوشِ قشنگ چوبی و درحالی‌که صبحونه می‌خوردم، لذتِ سیر شدنِ ناشتا با حسی که از روبرو به‌م می‌داد ترکیب می‌شد و احساس می‌کردم چه‌قدر همه چیز خوبه.

بیدار شدم، دست و صورتم رو شستم، لباس‌هام رو پوشیدم، ماشین رو روشن کردم و اومدم دفتر. بچه‌ها هنوز نرسیده بودن و من با خیالِ راحت سی‌دی‌یِ سمفونیِ 5 مالر رو گذاشتم و درست وقتی به موومان آداجتو رسید، فکر کردم چه‌قدر همه چیز خوبه؛ زندگیِ من به سه‌تا ۸ ساعت تقسیم می‌شه: ۸ ساعت با تنبلی این‌جا می‌گذرونم، ۸ ساعت برای خودمه و ۸ ساعت با اون، گور بابای ۸ ساعت اضافه!

مطلب کامل را در سایت آگالیلیان بخوانید.       

http://agalilian.blogfa.com/post-191.aspx


 

افزایش ترجمه رمانهای عربی

بخش دوم: روایتهای سوخته


 
برگردان: ونداد زمانی


 



در بخش اول این مقاله اشاره‌ای داشتیم به مشکلاتی که ادبیات مدرن عرب و بویژه رمان‌نویسی با آن‌ها درگیر بود، و از تلاش‌هایی صحبت شد که قادر گشت فضای جدیدی را در بازار بین‌المللی برای نویسندگان معاصر عربی ایجاد نماید.

شش سال از دریافت جایزه‌ی نوبل نجیب محفوظ نگذشته بود که با حکم فتوای یک آخوند، نجیب محفوظ در سن ٨٢ سالگی مورد سوءقصد قرار می‌گیرد و دو سال بعد از حادثه فوق فوت می‌کند.

برای علا الاسوانی هنوز اتفاق مخوفی نیافته است و کتاب‌اش که به همت یک انتشاراتی خصوصی در مصر به چاپ رسیده، در دنیای عرب‌زبان از استقبال بی‌سابقه‌ای برخوردار گشته است. رمان «مجتمع مسکونی یعقوبی» علا الاسوانی از طرف دولت مصر متن نامطبوع شناخته شده و حتی از آن به‌ عنوان متنی یاد شده که آبروی کشور مصر را برده است.

علا الاسوانی



علا الاسوانی در رمان خویش بدون هیچ اغماضی از رشوه‌خواری و فساد دولتی می‌گوید، روی شکاف طبقاتی موجود در جامعه‌ی مصر انگشت می‌گذارد، به شکنجه در زندان‌ها اشاره می‌کند و تلخ‌تر از همه این‌که مدعی می‌شود دولت مصر بی‌میل نیست از این‌که جوانان فقیر و معصوم مصری به سمت بنیاد‌گراها کشیده شوند.

مجموعه‌ی بزرگی از شخصیت‌های عمیق و دوست‌داشتنی، جذابیت‌های ادبی و ماجراهای تفکربرانگیزی که مربوط به شیوه‌ی زندگی یک جامعه‌ی عربی است، به رمان «مجتمع مسکونی یعقوبی» امکان داد تا در برگردان انگلیسی‌اش نیز با موفقیت روبه‌رو گردد. دیری نپایید که رمان فوق به ٢٠ زبان دیگر جهانی نیز برگردانده شد.

علا الاسوانی معتقد است تنها دلیلی که او را هنوز زنده نگه ‌داشته، شهرت و استقبال جهانی‌ای است که از داستان‌های‌ اش شده. بحث و گفتگوهای عمومی‌ای که در یکی از کافه‌های‌ مرکز شهر و در حضور نویسنده انجام شد، منجر بدان شد که پلیس قاهره کافه را تعطیل کند، اما به رغم همه‌ی این مشکلات، بحث درباره‌ی رمان فوق هم‌چنان در سایر نقاط شهر داغ است و ادامه دارد.

داستان «دختران ریاض» نوشته‌ی رجاع السناعی، که نمونه‌ی عربی «سکس و شهر» معروف نیویورکی است، نتوانست در عربستان سعودی اجازه‌ی چاپ بگیرد. به نظر می‌رسد داستان دختران خانواده‌های ثروتمند سعودی که دربه‌در به دنبال راهی برای فرار از قفس‌های طلایی خویش هستند، به مذاق حکوت خوش نیامده بود.

رجاع السناعی 

داستان «دختران ریاض» با به‌تصویرکشیدن ماجرای دخترانی که در خانه‌های لوکس و اعیانی تقریبا اسیر نگاه داشته می‌شوند و به هر قیمتی که شده در روز «والنتاین» شجاعانه روسری قرمز می‌پوشند و البته با ترجمه‌ی صمیمی و باورکردنی مریلین بوث، نیز جزو کتاب‌های پرفروش آمریکایی شد.



عراق این روزها محل راحتی برای رمان‌نوشتن نیست، حتی برای دختر شجاع نویسنده‌ای که با وبلاگ‌اش "ریوربند"معروف شده است. در سال ٢٠٠٧، این وبلاگ‌نویس ناچار شد از عراق فرار کند و به سوریه پناه ببرد. وی سرانجام در خارج کشور توانست مجموعه‌ی دوقسمتی نوشته‌های‌اش، «بغداد می‌سوزد»، را به زیر چاپ ببرد.



روایت ماجراهای هولناکی که در عراق برای شهروندان اتفاق می‌افتد در رمان «شهر صدام» هیبتی کافکایی می‌گیرد. نویسنده‌ی رمان، محمود سعید هفتاد ساله، در این داستان از شش‌بار زندانی‌شدن‌اش می‌گوید. او نیز در تبعید، در سال ٢٠٠۴، توانست ترجمه‌ی رمان‌اش را به بازار انگلیسی‌زبان بیاورد.

جرج اورول زمانی ادعا کرده بود که اگر در دنیای پر از صلح و صفا زندگی می‌کرد متن سیاسی نمی‌نوشت و به جای آن، دل‌اش می‌خواست که نویسنده‌ی کتاب‌های تزئینی و راه‌نمای فنی باشد.


 

ما در آمریکا آن‌قدر آزاد هستیم که اگر دل‌مان خواست می‌‌توانیم نویسنده‌ی کتاب‌های تزئینی و کتاب‌های سنگین و قطور تکنیکی باشیم، ولی در خاورمیانه که مملو از بحران‌های فاجعه‌آمیز است سیاسی‌بودن مثل سنگ بزرگی است که با زنجیر به پای نویسنده‌ها قفل شده است.

نکته‌ی جالب در همین رابطه این است که در میان جو اجتماعی خاورمیانه که انباشته است از تنش‌های سیاسی، و در کنار خیل عظیم قلم‌زنانی که سرشار هستند از انگیزه‌های سیاسی و اجتماعی، بدون تردید می‌توان نویسندگان عرب‌زبانی را یافت که مطالب و موضوعات کتاب‌های‌شان بار سیاسی ندارد.

شاید وقتی فستیوال ابوظبی در دو دوره‌ی اولیه‌اش جایزه‌ی بهترین داستان‌های منتشرشده را به کتاب‌هایی اختصاص داد که مضمون سیاسی ندارند، دست‌اندرکاران می‌خواستند به فضای تولیدات ادبی غیرسیاسی میدان بیش‌تری بدهند.

افزایش ترجمه‌ی رمان‌های عربی نگرانی‌هایی را با خود به همراه دارد؛ ترس از این‌که نویسندگان عرب‌زبان چشم و ذهن خود را به بازار خرید و خوانندگان بیرون از سرزمین‌های عربی بدوزند و در این میان از خوانندگان عربی خویش غافل شوند.

رمان دوم علا الاسوانی با عنوان «شیکاگو» شاید در وهله‌ی اول دلیلی بر صحت نگرانی‌های اشاره ‌شده باشد ولی وقتی به مضمون اصلی رمان‌اش دقت کنیم، پی می‌بریم که قهرمان داستان «شیکاگو»، یک مهاجر عرب ساکن آمریکاست که می‌خواهد بفهمد چرا آمریکا با جدیت تمام مشغول پشتیبانی از حکومت فاسد و مخربی چون حکومت مصر است؟


 

By Claudia Roth Pierpont, Found in Translation, The contemporary Arabic novel


 

http://zamaaneh.com/literature/2010/01/post_566.html