خاطرات زندان/ بخش بیستم

جالب آن که وقتی به کسانی که تعصب ناموسی روی کلمه “خلیج فارس” دارند و آن را نامی تاریخی می دانند، می گوییم چرا از به کار بردن نام تاریخی “استان خوزستان” یعنی استان عربستان و نام های تاریخی ـ عربی شهرهای استان پرهیز می کنید، پاسخی ندارند. یعنی اینان حاضر نیستند به خرمشهر “محمره، به سوسنگرد “خفاجیه”، به شادگان “فلاحیه”، به رامشیر “خلف آباد”، به ماهشهر “معشور” و به جزیره مینو “جزیره صلبوخ” بگویند. لذا در اینجا شاهد معیارهای دوگانه و منطقی معیوب هستیم. البته یک بار من این مساله را با دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی در میان نهادم و او پذیرفت تا این نام های عربی تاریخی به کار گرفته شود، اما در عمل چیزی در این زمینه ندیدم. پیشتر در اوایل انقلاب، شکرالله پاک نژاد زندانی سیاسی برجسته دوره شاه، مشوق کاربرد نام عربستان به جای خوزستان بود و این را می توان در نشریه ها و ادبیات سیاسی جبهه دموکراتیک ملی مشاهده کرد که از اواخر سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۰  فعال بود. این جبهه کوشید تا ظرفی برای همبستگی همه ملیت های ایرانی باشد اما متاسفانه با عدم همکاری گروه های عمده اپوزیسیون سراسری در آن سال ها رو به رو شد.

تظاهرات مردم خوزستان در اعتراض به سیاست های جمهوری اسلامی

تظاهرات مردم خوزستان در اعتراض به سیاست های جمهوری اسلامی

نیز بگویم کسانی که در کوره عرب ستیزی می دمند، آتش نفرت شان را در اساس متوجه شهروندان عرب ایرانی می کنند. برخی از این شهروندان در برابر موج تحقیر و احساسات ضد عربی برخاسته از رسانه ها و مطبوعات فارسی به سوی رادیکالیسم روی می آورند، وگرنه مساله اختلاف های ارضی میان کشورهای جهان همیشه وجود داشته است. ضمنا کشور ترکیه از این خلیج با نام “خلیج بصره” یاد می کند و جمهوری آزربایجان با نام “خلیج”. فرانسه و انگلیس، هر یک نامی جداگانه برای آب های میان دو کشور به کار می برند. فرانسویان آن را دریای مانش و انگلیسی ها، “انگلیش چانل” می نامند ولی هیچ یک  از این دو کشور برای اثبات نام مورد نظر خود به ملت، نژاد و ملیت همسایه اش توهین نمی کند. این را قیاس کنید با  آن چه کتاب ها، رسانه ها و روزنامه ها در ایران برای اثبات نام “خلیج فارس” انجام می دهند و فحش و دشنام و اهانتی که به ملیت و مردم  عرب نثار می کنند. من مطمئن ام همه این فحاشان و ناسزاگویان و توهین کنندگان با علم بر وجود چند میلیون عرب در ایران این کار نفرت آور خود را انجام می دهند. بی گمان نژاد پرستی – و در بطن آن عرب ستیزی – در ایران، بیماری مزمن و خطرناکی است که ریشه در گفتمان فکری، ادبی و سیاسی یکصد سال گذشته دارد.

اساسا در ایران بعد از مشروطیت (۱۹۰۹ – ۱۹۰۶) و به ویژه پس از پادشاهی رضا خان (۱۹۴۱ – ۱۹۲۵) نخبگان جامعه کوشیدند ماهیت “ایرانی” را بر اساس “غیر عرب” یا حتا “دشمن عرب” بودن، تعریف کنند، در حالی که ایران از ملیت های مختلف تشکیل می شود که عرب ها یکی از این ملیت هاست. در ایران، افزون بر فارس ها، عرب ها، ترک ها، کردها، بلوچ ها و ترکمن ها زندگی می کنند. در واقع ملیت های غیر فارس حدود شصت درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهند. جمعیت عرب ها در استانی که اکنون خوزستان نامیده می  شود و نیز در استان های مجاور آن حدود هشت در صد جمعیت ایران است.

ادبیات معاصر فارسی یکی از ارکان اصلی دولت ـ ملت ایران است که بعد از انقلاب مشروطیت پدید آمد. این ادبیات سرشار از احساسات و مضامین نژادپرستانه است. به عنوان مثال صادق هدایت یکی از بنیادگذاران ادبیات مدرن فارسی در آثار خود آشکارا عرب ستیزی و یهودی ستیزی را تبلیغ و ترویج می کند. سال هاست که عرب ستیزی در ایران از محدوده نخبگان خارج شده و شکل توده ای به خود گرفته است. این امر طی هشتاد سال گذشته تاثیر ویرانگری بر زندگی مردم عرب در جنوب غرب ایران نهاده است. در واقع، عرب ها در قیاس با دیگر خلق های ساکن ایران، تنها ملیتی هستند که هم نخبگان حاکم و هم اغلب توده های جامعه فارس زبان با آنان دشمنی می ورزند.  این امر کار سرکوبگران و بازجویان را در قلع و قمع هر گونه حرکت حق طلبانه مردم عرب آسان کرده است. لذا می بینیم بازجویان برای کوبیدن فعالان عرب در زندان های ایران، مقوله هایی را مطرح می کنند که می دانند اجماع حاکمیت و بخش های گسترده ای از مردم، این مقوله ها را تابو کرده است مثل نام خلیج  وجزایر سه گانه جنوب ایران.

یک بار که هر دو بازجوی اهواز و تهران در بازجویی ام شرکت داشتند، بازجوی تهران موضوع پرچم اقلیم را مطرح کرد. من گفتم که نباید نسبت به این مساله حساس بود، زیرا که هر اقلیم یا ایالت یا هر خلق از خلق ها در ایران می تواند یک پرچم خاص خود را داشته باشد. همان گونه که هر باشگاهی در ایران پرچم خود را دارد. بازجوی تهران هم تایید می کرد و البته این تایید نه به سبب اعتقاد او به این امر بلکه برای این بود تا مرا بیشتر به سخن آورد و مکنونات قلبی ام را بخواند. من هم بیش از آن توضیحی ندادم. البته دادگاه این صحبت ها را آگراندیسمان کرد و در حکم محکومیت من هم آمد و آن را نشانه استقلال خواهی تلقی کردند. در صورتی که در اغلب کشورهای فدرال جهان هر ایالتی، پرچم خاص خود را دارد.

بازپرس دادگاه انقلاب اسلامی تهران در اهواز

در یکی از روزهایی که در سلول انفرادی شش متری بودم، مرا به اتاق بازجویی – که البته اتاق شکنجه هم هست – بردند. در آن جا شخصی بود که نامش به خاطرم نمانده است، اما گفت که از تهران آمده و بازپرس دادگاه انقلاب اسلامی تهران است. قبل از بازجویی، قدری از سابقه حضورش در جبهه جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰ – ۱۹۸۸) در منطقه “دچه عباس” (دشت عباس فارسی) صحبت کرد و این که بارها به جنوب غرب ایران آمده و این جاها را می شناسد. ظاهرا می خواست فضای بازپرسی را تلطیف کند و از جو خشک و رسمی دور نماید.  بازپرسان بر خلاف بازجویان وزارت اطلاعات – معمولا – از زور و شکنجه برای اعتراف گیری استفاده نمی کنند اما گاهی لحن تهدیدآمیزی به کار می گیرند تا متهم را به سخن وادارند. از پرسش هایی که مطرح می کرد مشخص بود اطلاعاتی درباره من دارد که ماموران وزارت اطلاعات در تهران به دادگاه انقلاب داده اند. من طی اشتغال در روزنامه همشهری دو سه باری توسط وزارت اطلاعات برای بازجویی احضار شدم. یک بار در اداره اتباع بیگانه در خیابان ویلای شمالی (نجات اللهی) و یک بار هم در خود ساختمان اصلی وزارت اطلاعات در منطقه پاسداران. البته از در ورودی خیابان دبستان – اگر اشتباه نکنم – منشعب از خیابان شریعتی. بعد از اخراج از روزنامه همشهری و دقیقا در سال ۱۳۸۵ ش، پای من به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات واقع در خیابان صبای تهران هم باز شد که یکی از مراکز احضار فعالان سیاسی، فرهنگی و دانشجویی است. این ساختمان در نزدیکی چهار راه ولی عصر و در کنار بازار کامپیوتر رضا قرار دارد.

به هر حال پرسش های بازپرس دادگاه انقلاب اسلامی تهران هم درباره تظاهرات ۲۶ فروردین، نامه منسوب به ابطحی، و نقش من در ادامه آن تظاهرات در سایر شهرهای استان بود.

 

بخش نوزدهم خاطرات را در اینجا بخوانید

* یوسف عزیزی بنی طُرُف عضو کانون نویسندگان ایران، عضو کانون نویسندگان سوریه  و عضو افتخاری انجمن قلم بریتانیا است و به شغل روزنامه نگاری اشتغال دارد. او به دو زبان عربی و فارسی قلم می زند و تاکنون ۲۴ کتاب و صدها مقاله در مطبوعات عربی و فارسی منتشر کرده است.