صدرالدین زاهد یکی از چهره های پرکار، با سابقه و کم نظیر دهه های ۱۳۴۰ و ۵۰ دوره طلایی تئاتر ایران، میهمان ما در کاناداست. صدرالدین زاهد برای اجرای نمایش کمدی «افسانه ببر» در تور آمریکای شمالی خود به تورنتو آمده است.

نمایش کمدی «افسانه ببر» روزهای شنبه ۱۳ و یکشنبه  ۱۴ جولای در تورنتو و روز جمعه ۱۹ و شنبه ۲۰ جولای در مونترال  اجرا خواهد شد. علاوه بر اجرای این نمایش، این بازیگر، مترجم، نویسنده و استاد تئاتر،  یک سخنرانی هم با عنوان «صادق هدایت و تئاتر» در این دو شهر خواهد داشت. در این سخنرانی، صدرالدین زاهد درباره ظرفیت های نمایشی آثار هدایت صحبت خواهد کرد و یک قطعه کوتاه از «محلل» از قصه های مشهور هدایت، همراه با یک بازیگر دیگر  را برخوانی خواهد کرد.

در دهه های ۱۳۴۰ و ۵۰ تئاتر ایران، دوران تازه ای را آغاز کرد. با شروع به کار دانشکده های آموزش تئاتر، تأسیس کارگاه نمایش، احداث تئاتر شهر، شروع به کار جشن هنر شیراز و واحد تئاتر تلویزیون ملی ایران و بازگشت استادانی چون زنده یاد حمید سمندریان، رکن الدین خسروی، اسماعیل شنگله، داوود رشیدی  نصرت کریمی و … پس از آشنایی و تجربه  تئاتر اروپا و پایان تحصیلات در کشورهای مختلف و پدیدار شدن نمایشنامه نویسان، کارگردانان و چهره های تئاتری چون زنده یاد بیژن مفید، شهرو خردمند، عباس جوانمرد، مصطفا و مهین اسکویی، آربی آوانسیان، زنده یاد اکبر رادی، پرویز صیاد، نصرت پرتوی، اسماعیل خلج و شماری دیگر و به میدان آمدن بازیگران جوان و با استعداد، تئاتر ایران از رکود دوران پس از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وقوع کودتا علیه دکتر محمد مصدق بزرگمرد و چهره استثنایی تاریخ معاصر، خارج شد و وارد دورانی شد که تا انقلاب ۱۳۵۷ ادامه یافت.

صدرالدین زاهد

صدرالدین زاهد

یکی از چهره های درخشان این دوره در زمینه بازیگری، ترجمه نمایش و کارگردانی صدرالدین زاهد است. زاهد در نمایش های متعددی نقش های به یاد ماندنی ارائه کرد. اجرای نمایش «اژدها»، در تئاتر شهر در سال ۱۳۵۷ نقطه اوج کارهای تئاتری زاهد است. این نمایش با استقبال گرم و گسترده ای روبرو شد. بعد از «اژدها» این هنرمند پرکار و برجسته، ایران را ترک کرد و از آن زمان تاکنون در فرانسه اقامت دارد و کارش را تا به امروز ادامه داده است.

 به مناسبت اجرای «افسانه ببر» آخرین کار صدرالدین زاهد در کانادا، با صدرالدین زاهد گفت و گویی انجام داده ایم که می خوانید.

 

چطور با تئاتر آشنا شدید و تئاتر برای شما چه جذابیت هایی داشت که تصمیم گرفتید وارد عرصه این هنر بشوید؟

آشنایی اولیه من با سینما و دلبستگی من به تصویر شروع شد. در آن زمان مدرسه سینمایی ” ایدک ” مورد توجه فیلم دوستان بود و موج نو سینمای فرانسه سخت مورد تحسین. هر فیلمی که اکران می شد، اگر می توانستم، می دیدم . امکانات مادی به من اجازه نداد که به فرانسه بروم و در مدرسه ” ایدک ” سینما بخوانم. اما اگر کم بضاعتی من دری را به روی من بست، پی گیری و کوشش من در امور هنری، در دیگری را ز رحمت بر من گشاد؛ و آن فرصت آشنایی با تئاتردوستان آن زمان بود، بخصوص با خانم خجسته کیا  آشنا شدم و نمایشی  به نام “عبادتی بر مصیبت حسین ابن منصور حلاج”  کار کردیم. تجربه ی صمیمانه تئاتری  بی پیرایه  برخاسته از سنت و فرهنگ ایرانی، که تماشاچی ایرانی با معنی و مفهوم آن بیگانه نبود و ریشه در اعتقادات راستین او داشت و مُبلغ آرمان گرایی بود که در آن زمانه در میان روشنفکران به معنی راستین آن خریدار بسیار داشت و هنوز هم به هرز نرفته بود. دهه چهل، دهه ی پر بار تئاتر ایران بود، و جشن هنر شیراز و کارگاه نمایش در این دوران شکل گرفت.

در ابتدای راه، تئاتر را چطور شروع کردید؟

من نمی دانم که آدمها راه خویش را می یابند و یا اینکه راه پیش پایشان باز می شود ولی می دانم که جوینده یابنده است. جوان بودم و تشخیص خیلی عمیقی نه از زندگی داشتم و نه از تئاتر. بروک به ایران آمده بود و در جستجوی بازیگران ایرانی بود برای نمایش کاری که نه من و نه هیچکس دیگر اطلاع چندانی از چند و چون آن نداشتیم. من هم همانند بسیاری از علاقمندان به هنر تئاتر آن زمان در  جلسات  انتخاب بازیگر شرکت کردم. عامل اولی که در این کار مرا به شوق آورد، جستجویی بود که در تمام زمینه ها در این کار یگانه نمایشی وجود داشت. از کار بدنی و صوتی و حسی گرفته تا کار گروهی. واهمه ای نبود برای دل به دریا زدن و تجربه را مبنا قرار دادن. پس از برگزیده شدن در تمرین ها با بروک با زبان من درآوردی سعی در ارتباط با یکدیگر داشتیم و اسمش را ” زبان بشتا هوندا ” گذاشته بودیم. با کارتونهای مقوایی و فضاهای خالی از همه چیز، سعی در خلق چیزی داشتیم تا آن ” فضای خالی ” را آکنده و پر سازیم. فضای کاری سراسر زنده و پر نشاط بود. زندگی در آن جریان داشت، و مبنای کار بر زندگانی گذاشته شده بود بنام ” بازیگر “. و این شاید بزرگترین و اولین درس تئاتری زندگی من بود. به نظرم آمد و آویزه گوشم شد که تئاتر هیچ نیست، مگر بازیگر…

خب، همه اینها  برای جوانی همچون من که در آن زمان تازه به تجربه تئاتر رو آورده بود، فرصتی  تازه  بوجود آورد که با جوهری از تئاتر و گونه ای از تئاتر آشنا شوم که از حدِ جملاتی را حفظ کردن و همانند عروسکی کوکی طول و عرض صحنه را پیمودن، فراتر می رفت.

نماهایی از نمایش صدرالدین زاهد

نماهایی از نمایش صدرالدین زاهد

شما  نزدیک به دو دهه یکی از فعال ترین چهره های تئاتر ایران بوده اید، بطور خیلی خلاصه چه کارنامه و تجاربی در این دوره داشتید؟

خب، شانس و اقبالی که من داشتم و بی هیچ تردیدی خود من هم آن را جستجو می کردم؛ مرا به همکاری و همراهی با بهترین های تئاتری آن زمان ایران و تا حدودی جهان کشاند. من اقبال آن را داشتم که در همان سالهای اول تشکیل کارگاه نمایش، با تجربه تئاتری فرسن ایتالیایی آشنا شوم و با شهرو خردمند و ایرج انور تجربه نمایش “پرومته” را با نثر عباس نعلبندیان و نمایش “برصیصای عابد” را از متون کهن با نثر خانلری به صحنه ببرم.

بعد هم که با فارغ شدن از تجربه عظیم و بی مانند “ارگاست” بروک، به پیشنهاد آقای رضا قطبی از کسانی که با گروه بروک همکاری کرده بودند خواسته شد که گروه تئاتری تازه ای تشکیل دهند و تجربه تئاتری بروک را با دورنمایی تازه که در ارتباط تنگاتنگ با زبان و ادبیات ایران باشد، دنبال نمایند. در این میان حضور هنرپیشگانی همانند فهیمه راستگار، سوسن تسلیمی، فریده سپاه منصور، مهوش افشارپناه، جمیله ندایی، محمدباقر غفاری، پرویز پورحسینی، سعید اویسی، فردوس کاویانی، سیاوش تهمورث، داریوش فرهنگ، مهدی هاشمی، رضا ژیان، و کارگردانانی همچون آربی اُوانسیان و بیژن مفید و همکاری با آنان برایم مغتنم و باارزش بود. به من امکان می داد که از تجربه صوتی زبان پیتر هانتکه که به همت عباس نعلبندیان عزیز به فارسی برگردانده شده بود – ” یک قطعه برای گفتن ” – به تجربه زبان روحوضی ” جان نثار ” نوشته بیژن مفید و یا تجربه او بر قصه های اسطوره ای شاهنامه همانند “سهراب و اسب و سنجاقک” کشانده شوم؛ در حالی که در این میان هم ده ها نمایش کلاسیک و مدرن ایرانی و جهانی را بر دو صحنه کارگاه نمایش و تئاتر شهر تجربه نمایم (“ناگهان ِ” عباس نعلبندیان ،” کالیگولا “ی کامو ،” ترس و نکبت رایش سوم “برشت ، “طلبکارها”ی استریندبرگ ، ” انسان، حیوان و تقوا “ی پیرآندلوو غیره )

شما از اعضای کارگاه نمایش ایران در آغاز کار این مرکز نمایشی بوده اید. کارگاه  چرا و چگونه تشکیل شد؟

این مرکز برای توسعه تئاتر ایران و معرفی تئاتر ایرانی به تئاتر جهان به وسیله تلویزیون ملی ایران آغاز به کار کرد. همچنین کارگاه مرکزی شد تا تئاتر ایرانی را با تولیدات خود به جهان بشناساند و جشن هنر شیراز که با هدف عرضه هنر جهانی به ایرانیان و باز نمودن دریچه ای جهانی بر هنر بومی ایران شکل گرفته بود، برای عرضه کارهای نوینی در عرصه تئاتر محتاج مکانی بود که هنرمندان ایرانی بتوانند با پشتوانه مالی و اجرایی دست به تجربه های تازه و متفاوت بزنند.

شما از اعضای تشکیل دهنده گروه بازیگران شهر بوده اید، این گروه به چه شیوه ای کار می کرد و مجموعه فعالیت های آن را چگونه ارزیابی می کنید؟

به شیوه تجربی و این اصل که بازیگر مرکز کار خلاقه تئاتر است. با استفاده از تجارب ایرانی و جهانی تئاتر… کارهای این گروه به طور کلی تاثیر زیادی بر روند پیشرفت تئاتر گذاشت.

کار با آربی آوانسیان چگونه تجربه ای بود؟

آربی اساس کارش کار گروهی و بده بستان با اعضای گروه بود و هیچگاه با طرح و نقشه خاص و پیش ساخته سر تمرین نمی آمد. حاصل، نمایش هایی بود که از روابط فکری کارگردان و بازیگران به دست می آمد.

کارگاه جایی کوچک بود و بجز بعضی کارهایی که در آنجا عرصه شد، به نظر می رسد با عمده مردم ارتباطی نمی گرفت هر چند که تولیدات کارگاه برای اهل طایفه  تئاتر جالب بود. با عقیده من موافقید؟ چرا این گونه بود؟

با شما موافقم برای این که کارگاه محل تمرین و اجرای کارهای نمایشی ویژه و نامتعارفی بود و اساسن طبیعت چنین مراکزی عمدتا می توانست با قشر “الیت” جامعه ارتباط بر قرار کند.

شما چند نمایش و از جمله نمایش اژدها را هم به عنوان کارگردان کار کردید، این کار را به چه دلیل کار کردید؟

این نمایش بازتابی از وقایع تاریخی بود که در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. یک مستبد و خودرای رفت و مستبد دیگری جانشین او شد. اژدها برای آن زمان انتخاب مناسب و به موقعی بود . بهمین دلیل هم از اژدها استقبال گسترده ای شد.

شما کمی بعد از انقلاب از ایران خارج شدید و به فرانسه رفتید.  به دلخواه ترک وطن کردید؟

 شرایط به گونه ای شد که دیگر امکان کار آزادنه نبود. مرا از تئاتر شهر اخراج کردند و با این که علاقمند نبودم، مجبور به ترک ایران شدم. حتی جانم هم به خطر افتاده بود و جای موندن نبود.

بیش از سه دهه در فرانسه زندگی می کنید و به کار تئاتر ادامه داده اید؟ این سالها چکارها  کرده اید؟

به یادگیری بیشتر هنر تئاتر ادامه دادم. آتلیه تئاتری در پاریس راه اندازی کردم و هم در این آتیله و هم در تئاترهای دیگر به عنوان بازیگر و کارگردان و مدرس کار کردم. در حال حاضر هم مشغول خواندن تئاتر در مقطع دکترا هستم.

پس از سال ها کار در جامعه فرانسه و به زبان فرانسه، افسانه ببر اولین کاری است که به زبان فارسی کار کرده اید؟ چرا پیش از این به زبان فارسی کار نمی کردید؟

به علت پراکندگی جامعه ایرانی و سختی های کار، اجرای نمایش به زبان فارسی  همیشه دشوار بوده است بویژه این که بازده مالی نداشته و هنوز هم ندارد. ولی با توجه به موضوع جذاب افسانه ببر تصمیم به آماده کردن این نمایش گرفتم.

این نمایش در اروپا تا بحال حدود ۱۵ اجرا داشته، استقبال از این نمایش چطور بوده است؟

استقبال از نمایش به لحاظ  کیفی عالی بوده اما به لحاظ کمی، ایده آل من نبوده است و با توجه به خرج و مخارج و هزینه های سفر این کار با دشواری انجام شده … بگویم که بر اساس آنچه در رسانه های فارسی کانادا و رسانه های جمعی مثل فیس بوک دیده ام، از این که نمایش قرار است در تورنتو و  مونترال اجراشود، ایرانیان کانادا نسبت به ایرانیان اروپا، استقبال بیشتر و خوبی نشان داده اند… مثل این که ایرانیان کانادا به نسبت ایرانیان اروپا  به هنرها، مسائل فرهنگی و تئاتر بیشتر علاقه دارند.

شما اجرای این نمایش را به جشنواره تیرگان که در تورنتو برگزار می شود، پیشنهاد کرده بودید. چگونه شد که در آن جشنواره پذیرفته نشد؟ اساسا گردانندگان تیرگان به شما چه پاسخی دادند؟

گردانندگان تیرگان متاسفانه هیچ پاسخی به من ندادند در حالی که این حداقل انتظاری است که از چنین جشنواره ای می رود. یادآوری کنم که من سال گذشته در تیرگان نمایش داشته ام.

درباره افسانه ببر می توانید توضیحاتی بدهید؟ تماشاگران چه نوع نمایشی را خواهند دید؟

این نمایش از آثار درخشان داریو فو چهره مشهور تئاتر ایتالیا و جهان است . نمایشی کمدی و پرتحرک است. این نمایش هم به نوعی بازتاب مسائل امروز ایران است. یعنی من اقتباسی و اجرایی از این نمایش کرده ام که ایرانیان با آن به خوبی ارتباط می گیرند.

بعد از مونترال افسانه ببر قرار است در شهرهای دیگر آمریکای شمالی هم اجرا شود؟

 بله اجرایی در نیویورک  دارم و بعد هم به احتمال زیاد  نمایش  در لس آنجلس به صحنه می رود.

صحبت خاصی برای خوانندگان دارید؟

من امیدوارم علاقمندان به تئاتر برای دیدن این نمایش بیایند و از این کار لذت ببرند.

آقای زاهد از شرکت شما در این گفت و گو تشکر می کنیم.

من هم از شما  کمال تشکر را دارم که با پشتیبانی بی دریغ خود از تئاتر، به هنرمندان  یاری می رساند.

افسانه ببر در تورنتو:

شنبه ۱۳جولای ساعت ۸ شب

یکشنبه ۱۴ جولای ساعت ۳ بعدازظهر

Buddies in Bad Times Theatre

 ۱۲Alexander Street Toronto, ON., M4Y 1B4

Tlle: 416- 975- 9130

این مصاحبه برای مجله هفتگی هفته، چاپ مونترال انجام شده و با تغییراتی در سایت شهروند هم منتشر می شود.