این هفته چه فیلمی ببینیم؟

احتیاج نیست که اهل علم و فن و فلسفه باشیم تا بدانیم مسائلی مثل فیزیک و نجوم و حقوق بشر، مسائلی هستند که به راحتی نمی توان ازشان سر درآورد. این را همه می دانیم. اما چیزهایی هم در زندگی شخصی همه ما وجود دارند که پیچیدگی شان – برای خودمان – کم از آن مسائل ندارند. یکی از این ها  به نظرم روابط همیشه پیچیده زن و مرد است. از اولین باری که بچه های کوچک متوجه فرق جنسیتی بین شان می شوند، به خانه می آیند و اعلام می کنند که می خواهند بزرگ که شدند با  دوست بغل دستی کودکستانی شان ازدواج کنند، تا وقتی که همین بچه ها بزرگ می شوند، چند بار عاشق می شوند، چند بار دلشان می شکند و بالاخره روابطشان یا به عشق می رسد یا به خشونت یا به خانواده و یا حتی اگر به هیچ جا هم نرسد، این رابطه بین زن و مرد، کلافی سردر گم در زندگی خیلی ها می ماند. برای خیلی ها حتی نبود رابطه هم مشکلات خودش را دارد.

نماهایی از زن متأهل

فیلم  Une Femme Mariée ، بدون این که داستانش از جای مشخصی آغاز شود یا به نتیجه خاصی برسد، حدود صد دقیقه به همین موضوع می پردازد؛ روابط زن و مرد و زیر و زبرهایش. صحنه اول فیلم ملحفه ای سفید است و دستی برهنه، و چون تمام صحنه را همین دو پر کرده اند، نمی توان به حلقه ای  که در انگشت ظریف این دست قرار دارد توجه نکرد، بعد دستی دیگر به درون صحنه می خزد و آرام به دور مچ ظریف حلقه می شود. دستی مردانه و محکم. بعد صدای بمی که می پرسد “نمی دانی دوستم داری یا نه؟” و لحنش کافی است تا بفهمید این دست مردانه انگشتری به انگشت ندارد. دقیقه ای بعد، مکالمه بین زن و مرد، متعهد بودن زن و حلقه نداشتن مرد را برایمان مشخص می کند. شارلوت زیبا است و لوند. همسر پی یر است و معشوقه رابرت. پی یر خلبان است و رابرت، بازیگر. اول او را با رابرت می شناسیم. رابرت بیشتر احساساتی به نظر می رسد و شارلوت بیشتر بی تفاوت. حرف می زنند و لمس می کنند و مشخص است که رابرت انتظار بیشتری از رابطه شان دارد. می پرسد پس کی می توانند با هم زندگی کنند؟ دوستش دارد؟ و این که دلش می خواهد با هم بچه ای داشته باشند. شارلوت می گوید تا جدا نشود نمی توانند با هم زندگی کنند و او همین حالا هم یک بچه  دارد. از جواب رابرت ولی متوجه می شویم که بچه، پسر کوچکی است از ازدواج اول پی یر. شارلوت لباس هایش را می پوشد و آماده رفتن می شوند.

داستان که به این نحو شروع می شود، کنجکاویم که ببینیم زندگی شارلوت چگونه است. آیا شوهری  بی توجه دارد و بچه کوچکی که آزارش می دهد؟ ولی داستان کمی پیچیده تر از این هاست. حداقل برای ما که نمی دانیم و نخواهیم دانست در فکر شارلوت چه می گذرد. معلوم است که پسر کوچک دوستش دارد و شارلوت هم برایش مثل مادر است. شوهرش از سفر می آید و می گوید دلش تنگ شده و شارلوت هم می گوید که دوستش دارد. همینطور که فیلم پیش می رود، منتظریم تا تصمیم شارلوت را ببینیم. چشمانمان را ریز می کنیم و به رفتارش  دقیق می شویم، ولی باز هم انگیزه یا احساساتش را نمی توانیم درک کنیم. روابطش با هر دو، هم همسر و هم عاشق، یک نواخت است. همان حس و همان حال، و ما کمی گیج می شویم. خودش هم نمی داند و نمی تواند یا نمی خواهد که انتخاب کند. بسیار خودخواه به نظرمان می آید. مثل این که فقط خواسته اش این باشد که همه بخواهندش و او هم بتواند همه را با هم داشته باشد بدون این که تغییری در زندگی اش به وجود آورد. از طرف دیگر هم به جای شارلوت احساس گناه می کنیم. هر دو مرد دوستش دارند و عجیب است که هر دو هم سهم بیشتری از او را می خواهند. مثل این که شوهرش هم می خواهد که با هم بچه دار شوند و  او همان جوابی که به رابرت داده بود را به شوهرش می دهد؛ که یک بچه دارد و همان کافی است.

فیلم سیاه و سفید ساخته شده و فیلمبرداری به نحوی است که بدون آن که  صحنه ای از رابطه شارلوت با مردان زندگی اش  به تصویر کشیده شود، می تواند حس شان را با نشان دادن تنها بخشی از بدنشان، منتقل کند بدون اینکه حتی نیازی باشد صورتشان را ببینیم. فیلم به نیمه که می رسد، کاراکترها مکالمه ای یک جانبه را انگار با دوربین و مخاطب آغاز می کنند و درباره همه چیز حرف می زنند؛ خاطرات، کودکی، آگاهی، لذت، گذشته و اکنون و رویا  … فیلم عجیبی است و شاید همان قدر که بعضی لذت ببرند، بسیاری هم درکش نکنند. چیزی که ولی همه حس خواهند کرد همان پیچیدگی روابط است و این که شاید تا خودمان درگیر رابطه نباشیم، نمی توانیم درکش کنیم و نباید قضاوت کنیم که هیچ رابطه ی سیاه و سفید یا حتی خاکستری نیست، بلکه ترکیبی است از رنگ های بسیار تند با سایه های ملایم که گاهی چشم را می زند و گاهی آرامش می بخشد .

https://www.youtube.com/watch?v=g3_Z3vsdjKk

 *مریم زوینی دانش آموخته رشته تغذیه است ولی کار او همواره ترجمه در حوزه ادبیات بوده و علاقه اش به ویژه به هنر سینماست. هفت کتاب از ترجمه های او تا به حال در ایران منتشر شده است.