سینمای اندیشه

 سامسارا  Samsara

در زمانه هجوم سینمای تجاری چه از نوع شرقی و چه غربی، هالیوودی یا بالیوودی که فقط سینما از بعد صنعت و سرگرمی  محض را مد نظر دارد هر از چند گاهی از گوشه و کنار جهان فیلمی چه با بودجه کم و چه با بودجه زیاد تولید می شود که تلنگری بر انسان خفته  در جامعه ماشینی و بیمار است.

سامسارا فیلمی مستند و زیبا از این گونه تولیدات سینمایی متفاوت و اندیشمند است. مستندی بدون داستان مشخص که با ترکیب تصاویر ثابت و متحرک به همراه موسیقی متن  بیننده را وادار میکند که داستان انسان معاصر را از دریچه بینش و تفکر و آگاهی خودش بسازد.

نمایی از سامسارا

سامسارا از ریشه لغت ساسارا در زبان سانسکریت به معنای دایره ابدی تولد، زندگی و مرگ است. فیلم با رقص سنتی بالی (جزیره ای در اندونزی که اهالی آن به رسم سنت دیرینه و بخشی از مذهب هندوییسم از کودکی آموزش می بینند) توسط چند رقصنده  نوجوان آغاز می شود که تداعی رقص آفرینش است. در صحنه بعد شاهد انفجار یک کوه آتشفشان هستیم  که به گونه ای نمادین بیانگر بیگ بنگ در نظام خلقت می باشد و بعد با تصویری از یک جنین مفهوم سامسارا یعنی تولد، زندگی و مرگ را عینیت می بخشد. این چرخه یا دایره را در بودیسم تناسخ یا Reincarnation می نامند.

در یکی از سکانس های آغازین فیلم  و در یک معبد، چند تن از رهروان پیر و جوان تبتی یک نقاشی سنتی به نام تانگکا را خلق می کنند که همان چرخه زندگی می باشد و در پایان فیلم نیز هر آنچه را که با رنگ های مختلف آفریده اند، ویران می کنند تا مفهوم آفرینش و ویرانی و  این دایره تولد و مرگ را بهتر تداعی کند. تانگکا در اصل نقاشی روی ابریشم به همراه قلابدوزیست که تصاویری از خدایان بودایی را در بر می گیرد.

از ابتدا تا انتهای فیلم بیننده با تصاویر متضادی روبرو می شود: از طبیعت و دهکده های  پاک و بی آلایش تا کلان شهرهای  پر جمعیت، از معابد کوهستانی و مساجد و کنیسه هایی با سقف های بلند تا آسمانخراش هایی با سقف های کوتاه، از آدم های آرام و ساکت قبیله ای و عشایری تا انسان های ماشینی و شتابان در متروهای شهری، از جوجه های ماشینی که زنده زنده به صف می شوند تا به مسلخ روانه شوند تا کارگران مونتاژ کار  کارخانجات تولیدات غربی در کشورهای ارزان شرقی که هر یک معنایی عمیق در ژرفنای اندیشه  را بیدار می سازد.

چشم ها عنصری اساسی در سامسارا هستند. از همان آغاز چشم های بیننده به سوی چشم های خیره رقصندگان بالی هدایت می شود و در پیکره های واحدی که  با دست هایی رقصان همراه است  تنها یک صورت است و دست هایی که با توازن و تعادلی منظم چشم هایی را بر روی دستهای شان خالکوبی کرده اند و به شکلی نمادین جزء بودن انسان از کل را به تصویر می کشند.

رقص هزار دستان در سامسارا

یکی از صحنه های تاثیرگذار و غیر متعارف فیلم خودویرانگری انسانی است که در شکل و شمایلی چون کارمند پشت میزنشین یک اداره  است. او به رسم بومیان ساکن آمریکای جنوبی قبل از رفتن به نبرد چهره خود را  با خمیری به تدریج آغشته می کند و سپس آنرا تخریب می کند و در طول این عمل صدای ساز نقاره مانندی که ابتدای فیلم توسط چند راهب بودایی بر بلندی یک معبد نواخته میشد به گوش می رسد که هشداریست به انسانی که از اصل خویش دور و  به سمت خودویرانگری می رود.

سامسارا با ترکیب موسیقی و تصاویری قدرتمند بدون داستان و انگارکه به ما خاطرنشان می سازد تا در چرخه ویرانگر سرمایه داری و برده داری مدرن اسیر نشویم و تلاش کنیم تا برای مصرف کالاهای تجملاتی و غیر ضروری خودمان را در این چرخه نیاندازیم و به هوش باشیم که هر چیزی را با چه بهایی به دست می آوریم.

درباره کارگردان:

سینما دوستان با نام ران فلیک ابتدا در فیلم مستند زندگی بدون توازن یا koyaanisqatsi ساخته گادفری سرجیو  به عنوان فیلمبردار آشنا شدند. زندگی بدون توازن نیز همانند دو  فیلم ران فلیک یعنی باراکا و سامسارا با تصاویری آهسته و کند و بدون دیالوگ از طبیعت پاک شروع و به زندگی آلوده مدرن شهری توسط انسان ختم می شود.

ران فریک را استاد فیلمبرداری تایم لپس(Time-Laps) می نامند. تایم لپس فرمی از فیلمبرداری است که دوربین را به مدت طولانی در جایی قرار می دهند و روند شکل گیری و یا پیشروی یک موضوع را با فریم و دیافراگمی مشخص ثبت می کنند. مثلا رشد یک دانه لوبیا  از ریشه گرفتن تا رشد کردن را در طول مدت زمان خاصش فیلمبرداری کرده و وقتی با فرمت استاندارد نمایش می دهند تصاویراین روند به شکلی سریع دیده می شود. نمونه های این تصاویر را در دو فیلم باراکا (۱۹۹۲) و سامسارا (۲۰۱۱) می توانید مشاهده کنید. Sacred Site (1986)، Chronos(1985)   از دیگر آثار او در مقام کارگردان می باشند.

سامسارا به طریقه ۷۰ میلی متری و پاناویژن در ۲۵ کشور از پنج قاره جهان  در مدت سه سال فیلمبرداری  و یک سال هم صرف تدوین و آماده سازی آن شده که سال ۲۰۱۱ اولین نمایش خود را در فستیوال تورنتو آغاز کرد. فیلم نمایش های محدودی را در آمریکا و کشورهای دیگر ادامه داد و هم اینک و تا هنگام نوشتن این مطلب دو ماهی است که بر روی پرده سینمای bell Light Box   در تورنتوست.  فیلمی که دیدن آن در سالن تاریک سینما و در پرده عریض همانند مراقبه ای خلسه آور لذت بخش است.

* عارف محمدی فارغ التحصیل ادبیات فارسی و سینما از ایران و مددکاری اجتماعی از کالج جورج براون در کانادا است . به عنوان منقد فیلم با رسانه های ایرانی چون شهروند و رادیو زمانه همکاری داشته و مدت ده سال است که برنامه تلویزیونی فیلم و سینما را تهیه و اجرا می کند. مستندسازی از دیگر فعالیت های او در زمینه سینماست.

Arefcinema@yahoo.com

www.newwaveartistic.com