فرح طاهری

“شهروند” دارد دوران جوانی اش را طی می کند و امسال بیست و دومین سال انتشارش را جشن می گیرد. سن اش به اندازه ی جوانانی شده که سه سال پیش در خیابان های تهران و دیگر شهرهای ایران، جوانه زدند، سبز شدند، حضور معترض شان را به ثبت رساندند و با خونشان خیابان ها را رنگین کردند. “شهروند” تمام این مدت دور از آنها، دلش با آنها، بزرگ شد به امید روزی که در کنارشان باشد. “شهروند” تمام این سال ها را صبوری کرد و تمرین مدارا، تا روزی شاهد جشن آزادی مردم سرزمینش ایران باشد.

توکا نیستانی ـ تولد شهروند

اما “شهروند” کیست؟

می خواستم به مناسبت آغاز بیست و دومین سال انتشار شهروند با حسن زرهی ـ سردبیر ـ و نسرین الماسی ـ مدیر تحریریه ـ آن گفت وگو کنم که مریم اقوامی، همکارم در “صدای آمریکا” پیشدستی کرد و با آنها گفت وگو کرد. پس تصمیم گرفتم با مدیر تحریریه، پرسش های خودمانی تر و محلی تری را در میان بگذارم. هرچه باشد چاپ نشریه در یک شهر بزرگ چندفرهنگی و برای مهاجران ایرانی که هرروز به تعدادشان افزوده می شود و بسیاری از آنها در این چند سال اخیر به کانادا آمده اند، کار آسانی نیست. برای اینکه بدانید چرا آسان نیست، گفت وگوی مرا با نسرین الماسی بخوانید.

خیلی خلاصه یک زندگینامه از شهروند برای آنها که این دو، سه سال اخیر به تورنتو آمده اند، بگویید تا برویم سر پرسش های بعدی.

ـ شهروند از ۲۶ جولای سال ۱۹۹۱ در شهر تورنتو پا به عرصه هستی گذاشت و در سال ۱۹۹۶ در اینترنت هم قابل دسترسی شد.

 شهروند ابتدا در قطع روزنامه و در ۲۴ صفحه و با این ایده که از دو بخش مجزا (بخش اداری و مالی و بخش فرهنگی و ادیتوریال) باید تشکیل شود که بتواند رشد کند و روی پای خود بایستد، شکل گرفت.

جلد شهروند ۱۳۹۶ ـ طرح آرش خارابی

آخر پیش از این نشریات تنها با عشق به کار فرهنگی و بدون پشتوانه مالی شروع به کار می کردند و به همین دلیل هم نمی توانستند دوام چندانی بیاورند. از جمله این نشریات “سایبان” بود که توانسته بودیم ۴۴ شماره آن را دربیاوریم و در نهایت مجبور به تعطیلی آن شدیم. بخش اداری و مالی به عهده خانم دیلمقانی  و آقای منصورزاده بود و بخش ادیتوریال هم به سردبیری حسن زرهی و با ویراستاری آقای محمد مرادزاده.  با وجودی که قرار بود ۲ هفته در میان باشد اما به دلیل اقبال عمومی از همان ابتدا به صورت هفتگی منتشر شد. بعد از چند ماهی به دلیل استعفای آقای مرادزاده ـ که در ضمن از همکاران ما در نشریه سایبان هم بودندـ به ایشان گفته شده بود، در صورتی با استعفای ایشان موافقت می شود که برای خودشان جانشینی در نظر بگیرند!  قرعه به نام من که در واقع یکی از معترضان نشریه ای به سبک و سیاق شهروند بودم خورد ـ تصورم این بود که نمی شود کار فرهنگی جدی را در کنار زردچوبه و سیخ کباب و وسایل حمام عرضه کرد، که البته تصور غلطی بود و اثبات آن هم ماندگاری شهروند و رشدش است- و من با نظارت آقای مرادزاده کارم را در شهروند شروع کردم و ایشان در فرصتی اندک به من فنون کار را آموزش دادند که سپاسگزارشان هستم.

از سال ۲۰۰۲ شهروند  در هفته دو بار منتشر شد؛ شهروند سه شنبه ها و شهروند جمعه ها و حدودن سه سالی شهروند سه شنبه ها دوام آورد که در همان زمان نیز بخش انگلیسی شهروند فعال شد.

در سال ۲۰۰۶ آقای منصورزاده و خانم دیلمقانی از شهروند جدا شدند، و از سپتامبر ۲۰۰۶ نیز در قطع مجله و با جلد گلاسه  روزهای ۵ شنبه منتشر شده و همچنان ادامه دارد.

شهروند علاوه بر دفتر مرکزی در تورنتو در ونکوور به همت همکارمان آقای هادی ابراهیمی، در فلوریدا به همت دکتر مسعود نقره کار و در استرالیا  به همت  آقای مسعود دوستی هر کدام چند سال، چند ماه و یا چند شماره ای منتشر شدند،  اما به دلیل مشکلات مالی نتوانستند دوام بیاورند.

نسرین الماسی مدیر تحریریه شهروند

همچنین شهروند این افتخار را در کارنامه خود دارد که زنده یاد دکتر محمود گودرزی از واشنگتن بیش از یک دهه همکاری مستمر و تنگاتنگ با شهروند داشت و وجود عزیز ایشان بخش واشنگتن شهروند را به یکی از مهمترین مراکزش تبدیل کرده بود. در اروپا هم (آلمان) روزنامه نگار ارزنده و فرهیخته میهنمان آقای جواد طالعی دفتر بخش اروپایی را فعال کرده بودند و بیش از هشت سال مدیریت دفتر اروپا را به عهده داشتند.

و نیز به همت خانم پروین کوه گیلانی از دسامبر ۱۹۹۸ شهروند دالاس در ایالت تگزاس آمریکا منتشر شده و می شود که جا دارد همین جا از پشتکار و سخت کوشی ایشان برای سر پا نگه داشتن نشریه ای چون شهروند تشکر کنم.

می گویند شهروند خیلی سیاسی ست و مطالبش سنگین است، چه پاسخی داری؟

ـ اگر بخش های خبری، هنری، ادبیات، تغذیه و بهداشت، خبرهای محلی،  اجتماعی (وام و مسکن و بیمه) را در نظر بگیرید می بینید که چنین نیست. در این که مطالب جدی سیاسی را شهروند پوشش می دهد شکی نیست، اما این که صرفاً او را سیاسی قلمداد کنیم خالی از واقعیت است. شهروند همیشه روی یک لبه بسیار تیز و باریک راه رفته است و همین لبه تیز او را از در افتادن به سمت و سوی  یک نشریه روشنفکری صرف، و یا از سوی دیگر از متصف شدن به یک نشریه عامیانه دور کرده است. شهروند سعی کرده در جایی بایستد که نه برج عاج کسی باشد و نه از شدت ساده گیری و ساده اندیشی سترون شود.

این سر مرز بودن نیز یکی از ویژگی هایی ست که مختص کارنامه شهروند است و پیش از این به یاد ندارم نشریه ای از یک سو مهمترین شعرها و قصه های ادبیات معاصر ایران را، و آوانگاردترین نقدهای ادبی و هنری را چاپ کرده باشد، و از سوی دیگر گزارشگر رویدادهای سیاسی و اجتماعی باشد و خبرهای روز را منعکس کند.

وقتی از بهایی ها می گوییم یا از مسائل آذربایجان و یا از همجنس گرایان، من شاهد بوده ام که همیشه تعدادی معترض و منتقد داشته ایم که بعضی ها حتی قهر کرده اند. پاسخت به آنها چیست؟

ـ همانطور که به خوبی خودت می گویی همیشه برخی بوده اند که معترض باشند. هیچ کارش هم نمی شود کرد. به باور و تجربه من، معترضان امروز ما، همراهان فردای ما هستند، کما این که در این بیست و اندی سال گذشته چنین بوده است.

تا اندیشه های دمکراسی خواهی شهروند که ما خود نیز از آن بسیار آموخته ایم و در حال تمرین و یادگیری آن هستیم، در دل ما ایرانیانی که با فرهنگ استبدادی بیشتر الفت داشته ایم جا بیفتد، باید بیش از این ها نوشت و کار کرد و زحمت کشید.

جلدهای چند سال اخیر شهروند

واقعیتش این است که فرهنگ حقوق بشری را  ما در این سوی دنیا آموخته ایم و تا درونی مان شود راه درازی در پیش داریم. فراموش نکن که ما از پیشینه ای می آییم که همیشه دو سو داشته است، فقط دو وجه را در نظر و تصور داشته است: دوست یا دشمن، خوب یا بد، خادم یا خائن و…. ما به دلیل نبود فرهنگ دمکراسی خواهی طیف های گوناگونی را که بین او دو سو قرار می گرفته اند ندیده ایم یا به عمد و یا به سهو. اما کم کم دارد فرهنگ دیالوگ و دمکراسی خواهی در بین ما شکل می گیرد.

گاهی اوقات ما برای این که حق دیگری را بجا نیاوریم از حق خود نیز می گذریم. در جامعه ای چون ایران با این همه تنوع مذهبی، زبانی، ملیتی قومی، جنسی و جنسیتی و نیز با توجه به این که جمعیت جوان است و تعداد زنان بیش از مردان، تنها گونه ای که می شود حقوق این مردمان متنوع و رنگارنگ را به دیده گرفت شیوه دمکراسی ست و هرگونه راه و روش دیگری نمی تواند همه شمول باشد و حقوق همه را در بر بگیرد.

به نظرم ما ایرانیان در هر کجای جهان که هستیم بایسته است که فرهنگ دمکراسی را بیاموزیم و آن را درونی خود کنیم. این تنها راهی ست که می توانیم از قید و بند فرهنگ استبدادی رها شویم و به عنوان شهروندان مدرن و امروزی وظایف و مسئولیت های خود را در قبال جوامع مان ادا کنیم.  و البته لازمه این مهم این است که مراکز فرهنگی، اجتماعی و کانون ها و انجمن های ریز و درشتی که متعلق به ما ایرانیان است و در حال خدمت به جامعه هستند و به نوعی نبض جامعه در دست شان است ساختار خود را دمکراتیزه کنند. این گونه مراکز بهترین محل برای تمرین فرهنگ گفت و گو، مدارا، پذیرش، یادگیری، تاثیرپذیری و تاثیرگذاری هستند و “من فردی” را به سوی “مای جمعی”(و نه “مای” امتی/ هیأتی)، “مایی” مدرن، قانونمند و مسئولیت پذیر در قبال خود و جمع آماده می کند.

من مطمئن هستم قهر کرده های امروز، دوستان فردای ما هستند. کما این که در این سال ها بسیاری از عزیزانی که رفته بودند به قهر، با مهر فراوان بازگشته اند، چرا که دریافته اند گفتن از حقوق دیگران به معنی پایمال شدن حق آنان نیست.

 

می گویی از مطالب سایت ها استفاده نمی کنی و اکثر مطالب تولید خود شهروند است، ولی گاهی مطالبی چاپ می شود که در سایت های دیگر هم دیده شده، دلیلش چیست؟

ـ در طول این سال ها بسیار کوشیده ایم که از سری دوزی فرهنگی دوری گزینیم و به فرهنگ تولیدی روی آوریم چرا که بر این باوریم که در پروسه ی تولید است که جامعه از نظر تفکری و فرهنگی به طور بنیادی تغییر می کند. فرهنگ مونتاژ، فرهنگی ست عاریه ای و هر لحظه در معرض آسیب.

شهروند با در کنار خود داشتن گروهی از نویسندگان و روزنامه نگاران فرهیخته و زبده توانسته است در جامعه ریشه بدواند و رشد کند. اگر جز این بود بی گمان نمی توانست از این همه سختی ها و بالا و پایین شدن ها و نبود امکانات جان سالم به در ببرد.

همیشه گفته ام و در گفت وگو با همکارم مریم اقوامی تاکید کرده ام که شهروند حاصل خرد جمعی ست. شهروند تاریخچه مهاجرت و آوارگی ما ایرانیان در سراسر جهان است. به جرئت می توانم بگویم کمتر فرهیخته  فرهنگی بوده است که حداقل یک بار با شهروند همکاری نکرده باشد. شهروند حاصل عرق ریزان روح و جان ایرانیان در سراسر جهان بوده است.

بارها از همکاران مان خواسته ایم که اگر مطلبی را به سایت های دیگر داده اند برای ما نفرستند و همیشه بر اساس اعتماد پیش رفته ایم. البته برخی مواقع دیده ایم که همکار عزیزی یا به دلیل ندانستن ضوابط کاری ما و یا مسامحه کاری این ضوابط را به هم ریخته و در موارد بسیار نادری هم به دلیل اهمیت موضوع خودمان مطلبی را بازچاپ کرده ایم و حتما هم قید کرده ایم که از سایت دیگری برداشته ایم.

بسیاری مواقع لوگوی شهروند به عنوان حامی در آگهی های برنامه های مختلف از هنری گرفته تا سیاسی و اجتماعی و ادبی به چشم می خورد. چرا حمایت می کنید؟ چگونه حمایت می کنید؟ و شرایط تان برای حمایت کردن چیست؟

ـ شهروند نشریه ای ست متعلق به جامعه ایرانی با تمام تنوع و تکثرش. تقریبا می توانم بگویم کار فرهنگی، هنری، ادبی، سیاسی نبوده که در شهر اتفاق افتاده باشد و از ما خواسته باشند که حمایت کنیم و ما گفته باشیم نه. دلیل این حمایت متنوع و وسیع کمک به شکل گیری نهادها و تشکل های مدنی ست که در آن ها می توان به تمرین اصول دمکراسی  پرداخت و با شیوه ها و نظرات متفاوت آشنا شد و کار مشورتی و گروهی را شناخت و متر و معیار کارهای اجتماعی را یاد گرفت و به این وسیله از استبداد درون فاصله گرفت.

البته خوشبختانه روز به روز جامعه ایرانی تورنتو بزرگ تر، متنوع تر و متوقع تر می شود و این به گونه ای ست که ما مجبوریم کم کم ضوابطی را برای همکاری و حمایت بگذاریم چون واقعیتش این است که امکانات ما بسیار محدود است و مجبوریم که گزینشی تر عمل کنیم. خوب طبیعتا برنامه های فرهنگی که اقبال عمومی را پشت سر خود دارند در ارجحیت هستند چون فرهنگ سازی و ایجاد دیالوگ و گفت وگو یکی از مهمترین وظایفی ست که شهروند بر دوش خود دارد. برای همین هم هست که ما همیشه از گروه ها و کوشندگان اجتماعی شهر می خواهیم هنگام برگزاری برنامه در ائتلاف با نیروها و کانون های همسو کار کنند ــ و البته این هیچ ربطی به آن شعار معروف آقای خمینی ” همه با هم” ندارد ــ تا ما مجبور نباشیم  مثلا برای بزرگداشت روز زن و یا روز دانشجو و یا حمایت از روزنامه نگاران زندانی و یا … از چهار، پنج برنامه ی مشابه حمایت کنیم. برخی اوقات این برنامه ها با اختلاف چند ساعت و یا حداکثر یکی دو روز برگزار می شوند.  اگر این فرهنگ تک روی در جامعه ما از بین برود و جایش را فرهنگ مشورتی و ائتلافی بگیرد از هرز رفتن انرژی و نیرو و توان مالی، بسیار جلوگیری خواهد شد.

ما حمایت خود را در قالب چاپ آگهی، شرکت در برنامه ها، انتشار خبر، تهیه گزارش، تهیه مقاله،  گفت وگو و … انجام می دهیم. شرط ما کیفیت کار است و ماهیت کار. همان طور که گفتم ما وظیفه خود می دانیم که منعکس کننده نظرات متفاوت باشیم و هرگز دوست نداریم تک صدایی را در جامعه رواج دهیم که این کاملا ضد دمکراسی ست، بخصوص برای جوامعی چون ما که هنوز نهادهای مدنی اش به درستی و  اصولی شکل نگرفته است در نتیجه آسیب پذیرتر است و اهرم ها و مراکز قدرت راحت تر می توانند صداهای در حاشیه را زیر اتوریته خود بگیرند.

در مقابل حمایت از آنها،  شهروند  چه انتظاری دارد؟

ـ این که در مقابل شهروند  مسئول باشند. در هر رابطه ای اگر بده و بستان دو طرفه نباشد، به یک جاده یک طرفه  و غیر مسئولانه ختم می شود. همان گونه که شهروند خود را مؤظف می داند که از کانون ها، انجمن ها و نهادهای ریز و درشت فرهنگی اجتماعی حمایت کند، انتظار دارد که آنها نیز در قبال  او مسئول باشند با خواندنش، با دادن آگهی، با دید انتقادی شان و با همکاری، او را کمک کنند.

چند سال پیش هم این را پرسیده بودم، که مخالفان ما به ما همه جور انگی زده اند، یک زمان توده ای ـ اکثریتی بودیم، یک زمان اصلاح طلب دو خردادی و خاتمی چی، یک زمان گفتند جمهوری اسلامی بخشی از شهروند را خریده، و هر جا که با این پرسش ها روبرو می شدیم باید کلی انرژی می گذاشتیم که بگوییم چنین نیست و شهروند مستقل است. یک بار دیگر بگو شهروند از لحاظ سیاسی کجا ایستاده است؟

ـ یکی از بزرگترین دغدغه ها و چالش های شهروند از ابتدای تولدش این بوده است که خود را مستقل نگه دارد و از وابستگی به هر گروه و سازمان و حزب سیاسی و یا نزدیک شدن به مراکز قدرت که شاید به نوعی استقلال او را در زیر سایه قرار دهند، دوری گزیند. و در واقع ستون اصلی ماهیت شهروند استقلال اوست.

شهروند در طول ۲۲ سال از زندگی اش پیگیرانه  به دنبال ترویج گفتمان دمکراسی و دمکراسی خواهی بوده است. او هر روز و هر لحظه آموخته است و آموخته هایش را در اختیار خوانندگانش گذاشته است.

همان گونه که می دانیم  دمکراسی خواهی پروژه ای ست که در روند و در مسیر شکل می گیرد و دائم با مطرح شدن نیازها و خواسته ها و گفت وگوهای تازه و متفاوت شکل عوض می کند و شاخ و برگ می گیرد. شهروند مایل است و تاکنون نیز چنین بوده است که همچون آینه باشد در برابر جامعه ایرانی که چپ دارد و راست دارد و مذهبی و غیر مذهبی و ضد مذهبی و بهایی و همجنسگرا و دو جنسگرا و ترک و عرب و بلوچ و کرد و زرتشتی و سنی و مشروطه خواه و جمهوری خواه و …. این ها همه حق و حقوقی دارند که تنها در یک نشریه ای همچون شهروند که با همه کم بضاعتی اش سقفش را چنان بلند گرفته که سقف ملی باشد و نه گروهی و سازمانی، امکان پاسخگویی می گیرند. و خودت بهتر از هر کسی می دانی که این تنها یک شعار خشک و خالی نیست.  شهروند خودش به مثابه ی یک ایران کوچک است که در آن شیعه، سنی، مسیحی، بهایی، بی دین و کرد و ترک، فارس و عرب و گیلک، کمونیست و لیبرال و دمکرات، جمهوریخواه و …  در کنار هم کار کرده اند. بنابراین وجود یکی از این ها نباید این شبهه را به وجود بیاورد که شهروند این یا آن گرایش را دارد. راستش با این جمع اضداد حتی اگر خودش هم بخواهد به یکی از این ها گرایش داشته باشد نمی تواند. ماهیت و ذاتش دربرگیرندگی ست که همانا دمکراسی ست.

خط قرمزهای شهروند از نظر سیاسی اشغال و جنگجویی و جنگ طلبی ست که ویرانی و مرگ به دنبال دارد و ریشه ی هر تفکر مدنی را می خشکاند. از دیگر خطوط مراعاتی شهروند مبارزه با افکار و اعمالی ست که دین حکومتی و سیاسی را به نوعی تایید و ترویج می کنند. چرا که بعد از گذشت ۳۳ سال از حکومت مذهبی در ایران بر همه روشن شده که دیکتاتوری مذهبی، به دلیل زمینی نبودن و این دنیایی نبودن، خطرناک ترین نوع دیکتاتوری است.

پس کمونیست و ضد دین و اصلاح طلب و … نیستید؟

ـ  همان طور که پیش از این هم گفتم ما ایرانی کوچک در درون خود داریم. در شهروند همکاران ما با اعتقادات و نظرات متفاوت قلم می زنند و البته چون حرفه ای هستند، کارشان را مبرا از گرایشات سیاسی و حرفه ای ارائه می دهند. به همین دلیل با تاکید می گویم که شهروند خط مشی مستقلی دارد و تنها رویه ای را که دنبال می کند گفتمان دمکراسی و آزادیخواهی ست.

بارها گفته ام که شهروند  مایل است از زاوایای گوناگون به مسائل سیاسی اجتماعی هنری و ادبی فرهنگی نگاه کند و اگر در زمینه هایی ما کمبود داریم که این گوناگونی دید را به معرض نمایش بگذاریم از نبود امکانات مان است و ارتباطی به خط مشی و سیاستگذاری ما ندارد.

واقعیت این است که هر روزنامه نگار و نویسنده و قلم به دستی طبیعتا علائق و دلبستگی هایش را نیز تا جایی که به کار حرفه ایش لطمه نزند وارد می کند. کوشش می کنیم که بتوانیم همکارانی با نگرش های متفاوت را که البته به اصول پایه ای شهروند به عنوان یک نشریه سکولار دمکرات معتقد باشند جذب کنیم تا موضوعات بیشتری را با زاویه دیدهای متفاوت  مطرح کنیم.

سخن آخر

ـ در حقیقت باید بگویم سخن اول و آخرم، سپاس از تمام همکاران قلمی است که سال ها به رایگان با جان و دل برای شهروند قلم زده اند. اگر حمایت های بی دریغ و بی چشمداشتشان نبود هرگز شهروند نمی توانست بدین گونه ببالد. همچنین عشق و گذشت بی پایان همکاران شهروند در دفترهایش او را استوارتر و راسخ تر کرده است که لحظه ای از قدم گذاشتن در راه خدمت به مردم تردید نکند.

و البته اگر حمایت ها و پشتیبانی های آگهی دهندگان و صاحبان کسب و کار نبود این همه، پا به عرصه هستی نمی گذاشت. به راستی شهروند از تمام کسانی که هستی اش را رقم زده اند و در طول این ۲۲ سال زندگی اش، او را جان بخشیدند، راه بردند و کار آموختند سپاسگزار است.