-آرش جان خوانندگان ما را با خودت بیشتر آشنا کن.

ـ متولد ۲۴ دی ماه ۱۳۶۰ در تهران هستم. در هنرستان و مقطع کاردانی گرافیک خواندم و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران در رشته تئاتر فارغ التحصیل شدم. از ۱۳۸۰ کار حرفه ای خود را در زمینه گرافیک شروع کردم که تا به امروز ادامه دارد. نمایشگاه پوستر در خانه هنرمندان ایرانی، طراحی برگزیده پوستر تئاتر جشنواره تئاتر دانشگاهیان ایران  و انتشار کتابی درباره پوسترهای تئاتر از جمله فعالیت هایم است.  در کنار گرافیک، نقاشی، پژوهش در تاریخ گرافیک ایران و تدریس از دغدغه های جدی من بوده اند  و در حال حاضر مشغول تالیف و گردآوری کتابی با عنوان ۱۰۰ طراح گرافیک ایران هستم.

از نحوه ی آشنایی، علاقمندی و طی مسیر خود تا به امروز، در زمینه گرافیک بگو.

ـ در مدرسه راهنمایی که می رفتم معلم هنر آقای رحمانی و معلم انشا آقای کسمایی مشوق من برای تحصیل در رشته هنر بودند. با اصرار و تلاش فراوان خانواده ام را راضی به ادامه تحصیل در هنرستان کردم. در هنرستان اصول آکادمیک هنرهای تجسمی چون مبانی هنرهای تجسمی و رنگ،  طراحی از طبیعت بیجان، فیگور، مجسمه، چاپ دستی و عکاسی را آموختم. جا دارد از استادانم، آنه محمد تاتاری، خلیل مشتاق، داداش پور، مهدوی و سیدحسن  یاد و سپاسگزاری کنم.

در هنرستان دوستی با بهمن ریاضی فر، فرشید پارسی کیا، مهدی فاتحی، علیرضا کیایی، پویا پارسا مقام، علیرضا انصاری و … باعث تلاش مضاعف من در عرصه هنر و برگزاری اولین نمایشگاه گروهی نقاشی مان در ۱۳۷۸ در نگارخانه آبی  تهران شد. پس از آن تجربه کردن و به نمایش گذاشتن آثار تا به امروز ادامه پیدا کرد و حاصل  برگزاری ده ها نمایشگاه نقاشی و پوستر بوده است.

بعد از سالهایی که در زمینه گرافیک فعالیت داشتی، گرافیک و خصوصیات یک طراح موفق را چگونه تعریف و تشریح میکنی؟

ـ اصولا گرافیک را هنر ـ صنعتی در راستای ارتباط موثر دیداری با مخاطب می دانم؛ ارتباطی که باید منتهی به انتقال پیام به مخاطب شود. طراحی موفق است که نخست از عهده این  ارتباط و انتقال پیام برآید و  در وحله بعد  اگر طراح بتواند اثری خلاق و نو همراه با ارزش و جذابیت تصویری و زیبایی به  سفارش دهنده و مخاطب تحویل دهد، کار را به نحو احسن تمام کرده است.

تفاوت ها و تشابهات گرافیک با سایر شاخه های هنرهای تجسمی به طور مثال (نقاشی، تصویر سازی،  عکاسی و …. ) را چگونه می بینی؟

ـ تفاوتش فقط در  وجود سفارش دهنده و نیاز به انتقال پیام است که اگر عکاس یا نقاش و تصویرساز هم برای انتقال پیامی با سفارشی روبرو شوند، دیگر با گرافیک تفاوتی ندارند، مثل نقاشی دیواری با موضوعی خاص و یا عکاسی و تصویرسازی برای محصولی. گرافیک حاصل مثلث سفارش دهنده طراح و مخاطب است به نظر من تفاوت دیگری ندارد.

در مسیر ساخت یک اثر گرافیکی به طور مثال یک پوستر معمولا روند سفارش گرفتن تا به سرانجام رسیدن و تکثیر آن چگونه طی می شود؟ آیا این مسیر برای همه کارها یکسان است؟

ـ اصولا به دسته بندی گرافیک اعتقادی ندارم. گرافیگ، گرافیک است و این تقسیم بندی ها خاص کشورهای توسعه نیافته ای مثل ایران است. همانقدر که بسته بندی “پودر سپید” را که استاد بلوچ  طراحی کرد و سالها تکثیر شد، یا” پفک نمکی” که استاد سرژ آواکیان طراحی کرده است را فرهنگی می بینم، که پوستر فیلم “غزل”با طراحی استاد مرتضی ممیز را.  هر کدام این محصولات اگر به من سفارش داده شود، در صورتی که سفارش دهنده جلوی خلاقیت و سلامت کار من را نگیرد با عشق و علاقه به طراحی آن محصول می پردازم.

مسلماً این مسیر یکسان نیست، چون مخاطب پودر لباس شویی، پفک نمکی  و یک فیلم یکسان نیست و برای هر کدام شیوه و نوع نگاهی خاص آن محصول لازم است. حتی در طراحی پوستر تئاتر که بیشترین کاری است که انجام داده ام، طراحی برای هملت با طراحی پوستر در انتظار گودو یکسان نخواهد بود.

آیا به تعریفی خاص برای گرافیک هنری و گرافیک تبلیغاتی اعتقاد داری؟

ـ به هیچ عنوان  اعتقادی ندارم، فقط متاسفانه در جامعه ما سفارش دهنده های محصولات تجاری به اندازه سفارش دهنده های یک تئاتر یا یک کتاب  به خاص بودن و بی نظیر بودن تبلیغ محصولشان اعتقادی ندارند و سعی در پیروی از کلیشه هایی دارند که تجربه شده و این  تنها تفاوت برای کار کردن بین آنهاست. من وقتی به تبلیغ های استاد کامران کاتوزیان در دهه چهل برای محصولات آ ا گ و یا پارس الکتریک و تهران الکتریک نگاه می کنم،  احساس برخورد با آثار گرافیکی هنرمندانه که  با تفکری درست طراحی شده را دارم.

گرافیک حال حاضر ایران در بخشهای مختلف اعم از گرافیک محیطی ـ گرافیک مجلات و کتاب و غیره  دارای چه خصوصیات و احیانا ضعف هایی است؟

ـ گرافیک در ایران رو به رشد است این حقیقتی است که قابل انکار نیست. هرچند ما طراحان ضعف های زیادی هم فی نفسه داریم که من آنها را می پذیرم، اما من فکر می کنم گرافیک یک آینه است آینه ای از  وضعیت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی جامعه.  وقتی وضعیت اقتصادی ما خوب نیست، چطور می توانیم گرافیک جذاب و خلاق داشته باشیم، به قول استاد ممیز اوضاع شبیه قانون برابری سطح آب در ظروف مرتبط است. به اوج های گرافیک ایران نگاه کنید: کتاب هفته، مجله تماشا، جشن هنر شیراز، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،  بنیاد سینمایی فارابی، و …  این ها در چه بستری رشد کرده اند؟  ایا امروز چنین بستری فراهم است؟

آیا محدودیتهای کاری در جامعه  فعلی ایران مانعی برای پیشرفت در زمینه های مختلف گرافیک ایجاد می کند؟ تجربه ات در برخورد با این محدودیت های احتمالی چیست؟

ـ بی شک مانع می شود، اما در یک نمایش “سی زیف با بازی دختری که عاشق بالا بردن سنگش شده بود”گفته بودم،  من خودم را عاشق بالا بردن سنگم یافته ام، سعی می کنم در حد توانم با مشکلات مبارزه کنم، و از سویی می دانم محدودیت و سانسور باعث خلاقیت می شود (این حرف مرا به حساب ستایش ام از سانسور به هیچ عنوان قلمداد نکنید). بارها تجربه کرده ام،  برای طراحی پوستر همایشی با موضوع تئاتر شرق می خواستم از یکی از سازهای مناطق شرقی استفاده کنم، اما مدیران آن جشنواره بیم داشتند که استفاده از یک ساز در پوستر باعث مشکلاتی برای آنها شود،  و در نتیجه من پوستر را به شکل دیگری طراحی کردم، که جذاب تر از ایده اول بود. هرچند در مواقعی این محدودیت ها هم جلوی خلاقیت را می گیرد.

آیا استفاده از عناصر مشخصی مثل نقوش دوره های مختلفی از تاریخ ایران می تواند به تنهایی گرافیکی با خصوصیت ایرانی عرضه کند؟ پیشنهادت برای رسیدن به گرافیکی که خصوصیات جامعه امروز ایران در آن به شکلی مناسب  ارائه شود چیست؟

ـ من در جای دیگری هم گفته ام این ایرانی بودن زوری را درک نمی کنم، هر کسی در فضای ایران تنفس کرده، فرش دیده، اصفهان را دیده، باغ های ایرانی را دیده، نگارگری و خوشنویسی، مساجد و سقاخانه ها را دیده،  احتمالا بر روی آثارش تأثیر می گذارد. من فکر می کنم ما باید بیشتر مطالعه کنیم تا ببینیم گوهر ایرانی بودن چیست؟ و  این گوهر را در آثارمان بیاوریم، البته من الزامی هم به این نمی بینم ، این فقط نگاه من است.

 

اگر قرار بود یک پرسش در ارتباط با گرافیک بپرسی، چه می پرسیدی و پاسخت به آن چیست؟

ـ می پرسیدم دوست داشتی چه کاری  را طراحی می کردی؟ و جواب می دادم هر چیزی که  ایران را معرفی کند، از یک پوستر گرفته تا بسته بندی سوهان و گز تا یک جلد کتاب و … فرقی نمی کرد، اما آرزویم روزی است که تمبرها و اسکناس های کشورم را با تصویری که دوست دارم جهان از ایران ببیند طراحی کنم.