لیلا سعادتی

از اول خرداد ماه امسال، شهرهای بزرگ ایران دوباره شاهد حضور ماموران نیروی انتظامی است که این بار هم به بهانه اجرای طرح امنیت اخلاقی با دختران و زنانی که  به گفته آنها حجاب و پوشش مناسب ندارند برخورد می کنند. این در حالی است که اجرای این طرح گسترده تر از طرح گشت ارشادی است که چند سال پیش اجرا شد، اما این بار برخورد با سرنشینان بد حجاب اتومبیل ها  و نسبت یابی دختران و پسرانی که در معابر و خیابان ها با هم دیده می شوند نیز در اجرای این طرح وجود دارد.

 فرافکنی رییس دولت

وقتی که محمود احمدی نژاد بر صندلی ریاست جمهوری تکیه زد یکی از طرح هایی که به اجرا درآورد مبارزه با بدحجابی بود، این در حالی است که او در سال ۸۴ و در برنامه های تبلیغاتی خود بارها بر این موضوع تکیه کرد که دختران و زنان ایرانی پاکدامن هستند و ما نباید شأن آنها را با برخوردهای قهری پایین آوریم، اما پس از آنکه به ریاست جمهوری رسید این وعده خود را به مانند وعده های دیگر فراموش کرد و از اواخر سال ۸۵ طرح مبارزه با بدحجابی در شهرهای بزرگ به اجرا درآمد. در آن روزها بسیاری از رسانه های اصلاح طلب و کارشناسان اجتماعی به اجرای این طرح معترض شدند و وعده احمدی نژاد را قبل از رییس جمهور شدنش مورد تاکید قرار دادند، اما احمدی نژاد اجرای این طرح را دستور دولت ندانست و نیروی انتظامی را مسبب اجرای چنین طرحی معرفی کرد. شانه خالی کردن احمدی نژاد از زیر اجرای این طرح واکنش رییس نیروی انتظامی را در بر داشت تا آنجا که اسماعیل احمدی مقدم در زمستان سال ۸۵ اعلام کرد؛ دستورالعمل اجرای طرح مبارزه با بدحجابی که از سوی شخص احمدی نژاد ابلاغ شده را رسانه ای خواهد کرد، اما پس از چند هفته، دعوای نمایشی دولت و نیروی انتظامی پایان یافت با این تعبیر که چون رییس جمهور رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز هست و در سال ۸۵ ، قانونی به نام عفاف و حجاب در این شورا تصویب شده و جهت اجرا به وزارت کشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ابلاغ شده و نیروی انتظامی هم مامور اجرای آن در شهرها شده است، این به معنی دخیل بودن رئیس جمهور در این طرح است. اگرچه این بار هم احمدی نژاد اجرای این طرح را از سوی دولت ندانسته و در گفت و گوی اخیر خود در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، اجرای آن را بر دوش رهبر انداخته و خود را مبرا از آن دانسته با این وجود در حال حاضر شرایطی که بر  دختران و زنان ایرانی حاکم است وخیم تر از دوره نهم ریاست جمهوری احمدی نژاد است و این بار هم زنان و دختران مجبورند  دوباره شرایط تحمیلی حکومت را با اکراه بپذیرند و با ترس و اضطراب در خیابان ها تردد کنند.

 دریغ از پارسال

هر سال با شروع فصل گرما زنان و دختران ایرانی در انتظار اجرای طرح های جدیدی از سوی دولت وقت هستند. شاید بتوان گفت در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری سید محمد خاتمی بود که آرامش اجتماعی روی خود را به زنان نشان داد، اما بعد از آن نزدیک به ۵ سال است که امنیت و آرامش فردی و اجتماعی از زنان ایران رخت بر بسته است و این بار به نظر می رسد کینه ای که دولت از حضور زنان در اعتراضات مردمی بعد از انتخابات سال گذشته به دل دارد باعث شده که امسال طرحی وسیع تر و زورگویانه تر را درباره زنان به اجرا گذارد.

اولین مکانی که در تهران برای اجرای طرح مبارزه با بدحجابی برگزیده شد، فلکه اول تهران پارس بود، اما این بار گشت های ارشاد که حالا نام خود را به گشت های امنیت اخلاقی تغییر داده اند، به جای توقف در میادین و خیابان های اصلی با گشت زنی در سطح خیابان ها رعب و وحشت بیشتری را متوجه مردم می کنند  و با اتومبیل هایی که راننده های جوان دارد به بهانه برخورد با مزاحمان نوامیس برخورد می شود و حتی در برخی مواقع، جلوی دختران و پسرانی که با هم در حال قدم زدن هستند را گرفته و از آنها درباره نسبتشان با هم سئوال می کنند. حتی جریمه نقدی نیز برای رانندگان و سرنشینان  بدحجاب در نظر گرفته شده است. اجرای این طرح، ایرانی ها را به سال های دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ می برد که ماموران کمیته، آسایش و آرامش را از مردم گرفته بودند و حالا در سال ۸۹، دستاورد دولتی که با وجود اعتراضات مردمی بر سر کار آمده، بازگشت به همان دوران خفقان است.

ریاکاری حاکمان

کارشناسان  مسائل سیاسی و اجتماعی معتقدند اجرای طرح دوباره مبارزه با بدحجابی، بیشتر جنبه امنیتی دارد و حکومت با این کار درصدد مهار فعالیت های اعتراضی مردم و به ویژه زنان است، اما از آنجا که همیشه این زنان بوده اند که مورد تبعیض و آزار و اذیت حکومت بوده اند و حکومت هم برای  نیمی از جامعه ایران، حقی قائل نیست دوباره این زنان هستند که باید در برابر فشارها تاب آورند.

هر زمان حکومت ایران به دنبال مهار جامعه است از زنان و دختران استفاده می کند و برخوردها و رفتارهای تبعیض آمیزی که با این جنس صورت می گیرد در هیچیک از معادلات دینی و مذهبی گنجانده نمی شود. به کارگیری ماموران زن برای تشخیص درجه برنزه بودن پوست دختران نه تنها در راستای امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه مبین آن است که حکومت ایران جایگاه زنان را به دوران قبل از اسلام عربستان برگردانده و هیچ حقی را  برای آنان قائل نیست تا آنجا که زنان ایران نمی توانند رنگ پوست خود را انتخاب کنند و مالک جسم خود باشند.

موضوع حجاب در ایران پیشینه ای تاریخی دارد  ـ چه آن زمان که رضا شاه حجاب را از سر زنان برداشت و چه در زمان انقلاب که آیت الله خمینی دوباره همان حجاب را بر سر زنان کرد ـ اما هر چه از انقلاب می گذرد رفتارها و نگرش های زنان نشان می دهد که آنها حجاب را نه به میل خود بلکه با نفرت پذیرفته اند. در سال ۸۷ ، نیروی انتظامی آماری درون سازمانی منتشر کرد که در آن آمده بود که در سال ۸۶ بیش از ۲۰۰ مورد بی حجابی مطلق در سطح شهر وجود داشته. این به این معناست که بیش از ۲۰۰ نفر از زنان و دختران بدون حجاب کامل به خیابان آمده اند و یا بر سر کار خود رفته اند اگرچه تعداد بیشتری از آنها توسط لباس شخصی ها و یا ماموران انتظامی بازداشت شده اند، اما چنین رفتار ضد عرف جامعه ایران نشاندهنده نفرت و دلزدگی زنان از حجاب است.

 قربانی آپارتاید

در کنوانسیون امحای خشونت علیه زنان موارد زیادی فهرست شده است که وجود هر کدام از اینها حاکی از تبعیض جنسیتی و خشونت علیه زنان است. با نگاهی به آن و مقایسه وضعیت زنان در ایران باید گفت؛ زنان به انحاء مختلف در حکومت اسلامی مورد خشونت حاکمان، جامعه، خانواده، جامعه مردان، فرهنگ و مذهب قرار دارند و از طبیعی ترین حق خود که مالک جسم خود باشند محرومند و حتی نمی توانند نوع پوشش و آرایش خود را انتخاب کنند. حاکمان با بهانه قرار دادن اینکه ایران دارای حکومت اسلامی است زنان را از حق طبیعی خود محروم کرده اند. اگرچه به نظر می رسد در جامعه ایران، احکام شریعت اسلام فقط درباره زنان اجرا می شود و سایر امور تحت لوای اسلام اداره نمی شود، این در حالی است که در قرآن به صراحت درباره نوع حجاب زنان سخنی نرفته است، اما درباره دزدی، دروغگویی، ربا، تهمت و… دستورات مستقیمی دارد که با نگاهی به وضعیت حکومت، به جرات می توان گفت که شریعت اسلام درباره این کجروی ها اعمال نمی شود، بلکه رفته رفته به ارکان جداناپذیر زندگی مردم تبدیل شده است و حکومت اسلامی با اعمال نکردن قوانین اسلام درباره این کج روی ها عملا مردم را با تضادهای زیادی مواجه کرده است.

 بازی با جنس دوم

جامعه ایران، جامعه ای است که چند دهه به زندگی دوگانه خو کرده است. در این میان هم زنان بیشتر خود را با این شرایط دوگانه تعریف کرده اند و هر موقع که بستر را برای تغییرات هر چند کوچک مهیا دیده اند برای به دست آوردن حق طبیعی خود تلاش کرده اند. البته به دست آوردن چنین حقی به آسانی صورت نگرفته و نمی گیرد چرا که بیش از ۳۰ سال است که حقوق طبیعی زنان دستخوش سیاست های حاکمان قرار دارد و هر زمان که بنیادگراها به قدرت رسیده اند بیش از هر زمان دیگری بر زنان فشار آورده اند، اما در این میان آنچه که باید بر آن تاکید شود این است که رفتار حاکمان ایران به خوبی وخامت وضعیت زنان را نشان می دهد. واکنش های سست و در برخی موارد سکوت مجامع بین المللی و سازمان های حقوق بشری درباره چنین رفتارهایی بر وخامت اوضاع دامن زده است، این در حالی است که وضعیت زنان در ایران مصداق بارز تبعیض جنسیتی شمرده می شود و همواره سازمان ملل متحد و سازمان های حقوق بشری بر رفع تبعیض جنسیتی درباره زنان تاکید کرده اند. میثاق آپارتاید که در سال ۱۹۹۱ در آفریقای جنوبی اعمال شد به درستی نتایج موضع گیری های سازمان های حقوق بشری را نشان داد اما چرا چنین میثاق هایی زنان ایران را از بند تبعیض و آپارتاید نجات نمی دهد؟

سازمان های حقوق بشر و میثاق های بین المللی که درباره زنان وجود دارد هر از گاهی رفتارهای تبعیض آمیز و خشونت بار حاکمان ایران را درباره زنان محکوم می کنند، اما وقتی فعالان حقوق بشری و اجتماعی خواستار توجه جدی سازمان های مربوطه برای پایان دادن فشارها علیه زنان ایرانی هستند، اجبار فرهنگ و دین به میان می آید و اینکه سازمان ها نمی توانند بیش از این بر حکومت ایران فشار آورند چون اسلامی بودن کشور چنین رفتارهایی را توجیه می کند و برای همین هم حاکمان ایران از این فرصت سوء استفاده کرده و به بهانه اسلام زنان را از حق طبیعی خود محروم می کنند و همچنین به بهانه مبارزه با بدحجابی دختران جوان را در خیابان ها به کتک می گیرند و در مقابل چشم همسران به زن ها توهین می کنند.

به نظر می رسد  سازمان های حقوق بشر و مدافع حقوق زنان بیش از هر زمان دیگری باید به داد زنان ایران برسند چون اکتفا کردن به چند بیانیه و تذکر نه تنها دردی از زنان ایران دوا نمی کند، بلکه فرصت بیشتری را در اختیار حاکمان قرار می دهد تا دیدگاه های آپارتایدی خود را به بهانه دین بر زنان تحمیل کنند و با دروغ و نیرنگ جسم و روح زنان را به بازی بگیرند.

 تنهایی زنان ایران

اگر بگوییم زنان ایران تنها هستند اغراق نکرده ایم. دین آنها را از زندگی طبیعی محروم کرده است. جامعه مردسالار همچنان سعی می کند آنها را در جایگاه جنس دوم نگاه دارد. حاکمان، سرنوشت و زندگی زنان را دستخوش سیاست های خود کرده اند. روحانیون بدون منطق، زنان را تا مرتبه امیال جنسی پایین آورده اند، نمایندگان زنان در مجلس شورای اسلامی منفعل و پیرو مردان هستند. مدافعان حقوق بشر و حقوق زنان یا در زندان به سر می برند یا از ایران فراری شده اند. سازمان های حقوق بشری سکوت کرده اند و این تنهایی همچنان ادامه دارد.