گفت وگو با دکتر خاطره شیبانی اولین استاد تمام وقت رشته فارسی دانشگاه یورک

بیش از یک سال پیش، با تلاش های بسیار، دو درس فارسی (فارسی مقدماتی و “ادبیات و فرهنگ ایرانی”) در دانشگاه یورک تورنتو راه اندازی شد. در گفت وگویی که حدود سه ماه پیش (دوم جون ۲۰۱۱) با دکتر سعید رهنما داشتیم، ایشان خبر از ادامه ی این کلاس ها و لزوم استخدام استاد تمام وقت داد.

 با توجه به  اینکه کلاس های دانشگاه از هفته ی دوم سپتامبر شروع می شود،  از پرفسور رهنما وضعیت استخدام استاد فارسی را جویا شدیم. او گفت: طبق مقررات دانشگاه به بسیاری از نشریات آکادمیک و محلی آگهی استخدام دادیم و با وجودی که فرصت کوتاه بود، تعداد قابل توجهی از داوطلبان استخدام تقاضا فرستادند و کمیته ای در دانشکده ی زبان ها، ادبیات و زبانشناسی متشکل از پنج نفر از استادان آن دانشگاه و دانشکده های دیگر تقاضاها را بررسی کردند و از آن میان چند نفر به مرحله ی مصاحبه رسیدند که از بین مصاحبه شوندگان، کمیته به اتفاق آرا خانم دکتر خاطره شیبانی را به خاطر سوابق کاری، تدریس، انتشارات و واجد شرایط بودن برای تدریس این دروس استخدام کرد.

دکتر خاطره شیبانی در همایش بزرگداشت پرفسور رضا در تورنتو

 

پس از شنیدن این خبر از پرفسور رهنما، به سراغ خانم دکتر شیبانی رفتیم تا با استادیار تمام وقت زبان فارسی دانشگاه یورک آشنا شویم. هر چه باشد این آغازی خواهد بود بر تداوم و گسترش رشته فارسی در این دانشگاه که اگر با حمایت جامعه ی ایرانی روبرو شود، ممکن است به آن هدف اولیه که همانا تأسیس مرکز ایرانشناسی در دانشگاه یورک بود، منتهی شود.

 

طی تماس تلفنی از دکتر خاطره شیبانی خواستم خوانندگان ما را با اولین استاد تمام وقت زبان فارسی دانشگاه یورک آشنا کند.

او گفت: من متولد ۱۳۴۹ بیرجند هستم. تا پایان دبیرستان در بیرجند تحصیل کردم. در دانشگاه شیراز زبان و ادبیات انگلیسی خواندم. فوق لیسانس را در دانشگاه تهران در رشته زبانشناسی گرفتم و همزمان در امتحان ورودی فرهنگستان زبان و ادب پارسی شرکت کردم و اول شدم و در گروه انتخاب واژه گزینی دوره آموزشی دیدم. پس از پایان دوره در سال ۱۹۹۸ به کانادا آمدم و سال ۲۰۰۰ در دانشگاه آلبرتا (ادمونتون) دوره دکترا را شروع کردم. رشته ی ادبیات تطبیقی خواندم و تخصصم را هم در ادبیات معاصر فارسی و سینمای ایران گرفتم. بعد از دکترا تمام وقت در دانشگاه آلبرتا استخدام شدم و ادبیات جهان و سینمای خاورمیانه درس می دادم که شامل ادبیات و سینمای ایران هم می شد. همچنین در دانشگاه آلبرتا به مدت دو سال زبان فارسی هم تدریس کردم.

سال ۲۰۰۸ برای همکاری با دانشگاه گوئلف به انتاریو آمدم. در دانشگاه گوئلف (در ساختمان هامبر) در زمینه ادبیات و سینمای خاورمیانه تدریس کردم. همچنین سال گذشته یک سری کورس هایی را شروع کردم در مورد انقلاب دیجیتالی به نفع دمکراسی (رسانه و دمکراسی) که خیلی موفق بود و تمامش در مورد خاورمیانه بود با تاکید روی ایران.

از دکتر شیبانی می پرسم، پروسه ی انتخاب شدنش برای تدریس فارسی دانشگاه یورک چگونه بود و فکر می کند چرا او انتخاب شد.

می گوید: اینکه چرا من را انتخاب کردند باید از کمیته مصاحبه کننده پرسید. من درخواست کار را فرستادم . در کارنامه ی تجربی ام خواسته بودند تمام کارهای تحقیقی و تدریس را برایشان بفرستم. تعدادی از اساتید دانشگاه یورک از جمله رئیس گروه زبان ها و ادبیات خارجی دانشگاه و استادان زبانشناس و متخصص ادبیات خارجی و اساتید ایرانشناس، افرادی بودند که با ما مصاحبه کردند.

 

شما می گویید برای تدریس زبان فارسی انتخاب شده اید، پس چرا اسم این شغلی که اعلام کردند استاد Persian Language, Literature and Culture است. چرا پرشین و نه فارسی؟  

ـ فکر می کنم اولین جوابی که باید بدهم این است که انتخاب عنوان شغل یا رشته دانشگاهی به عهده ی من نبوده گروه اساتیدی که نشستند و تصمیم گرفتند این رشته در دانشگاه یورک تدریس شود تصمیم گیرنده بودند نه من.

اما نظر من در این مورد این است که جامعه ی فارسی زبانان که فارسی حرف می زنند فقط ایرانی ها نیستند مثلا دانشجویان افغان در دانشگاه تعدادشان زیاد است، همینطور تاجیک ها هم هستند و از این ها هم که بگذریم گروه های دیگری هم هستند در آسیای مرکزی و خاورمیانه که فارسی حرف می زنند، گروه های کوچکی که خودشان را عراقی و ترکیه ای می دانند. ما به یک زبان حرف می زنیم ولی به دلایل جدایی های جغرافیایی و مرزبندی های سیاسی که بینمان افتاده، نام زبانمان فرق کرده. افغان ها می گویند دری حرف می زنیم ولی همین زبان فارسی است. من در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی که همکاری داشتم استادان تاجیک بودند، ولی آنها نمی گفتند که ما فارسی حرف می زنیم و می گفتند تاجیکی حرف می زنیم ولی همان فارسی بود و تفاوتش با زبان ما مثل تفاوت لهجه ی خراسانی با اصفهانی بود. همینقدر تفاوت زبانی داریم که بیشتر تفاوت لهجه است. من فکر می کنم یکی از دلایل برای این نامگذاری از دید آنها این بوده که می خواستند تمام این اقوام و ملیت هایی که به این زبان صحبت می کنند را دربر بگیرد.

 

مواد درسی که تدریس می کنید خودتان تهیه می کنید یا در اختیارتان قرار می دهند؟

ـ انتخاب اینکه اسم درس ها چه باشد و در چه مقطعی با دانشکده است، ولی انتخاب مباحث و متون درس ها با استاد است. مثلا من سه درس قرار است بدهم این سه درس عبارتند از فارسی مبتدی یا مقدماتی ـ فارسی متوسط  و Persian Literature and Culture .

یک سری متون درسی آماده هست که من از آنها استفاده می کنم ولی از تجربه و مقالات خودم هم در کلاس هایم استفاده خواهم کرد.

در بخش ادبیات من تکثر فرهنگی مان و فرهنگ اقوام ایرانی را حتما در نظر خواهم گرفت هم از نظر تاریخی و هم از نظر گونه گونی فرهنگی و اجتماعی. از ابتدای تمدن پارسی شروع می کنیم تا متونی مثل اوستا و شخصیت هایی مثل زرتشت تا ظهور اسلام در ایران، به دوران طلایی ادبیات فارسی که شاعرانی مثل حافظ و مولانا داشتیم می پردازیم تا عصر صفویه ولی با تمرکز بیشتر روی دوران معاصر و ادب و فرهنگ معاصر که قرن بیستم و بیست و یکم را در بر می گیرد از ابتدای انقلاب مشروطیت تا زمان حال.

دکتر شیبانی در پایان می افزاید: “اینکه در سال گذشته زبان و ادب پارسی در دانشگاه یورک به صورت دو درس جداگانه داده می شده و زمینه ی مناسبی را فراهم آورده که امسال استادیار تمام وقت برای این رشته استخدام شود، قطعا یک گام به پیش است و ما که ما باید این را به فال نیک بگیریم و برای ارتقا فرهنگ خودمان و جامعه ی پارسی زبانان (فارسی، دری و تاجیک و…) تلاش بیشتری کنیم. ما امیدواریم که با همکاری و همیاری جامعه ی پارسی زبانان تورنتو و همکاری دانشگاه یورک روزی برسد که مرکز زبان و ادبیات و فرهنگ پارسی در دانشگاه یورک داشته باشیم مثل دانشگاه هایی که چنین مرکزی دارند. دانشگاه یورک بستر طبیعی و مناسبی برای این مرکز است به خاطر تعداد بسیار زیاد دانشجویان پارسی زبان، زیرا حدود چهار هزار دانشجوی پارسی زبان در دانشگاه یورک تحصیل می کنند که یکی از بزرگترین دانشگاه ها در این زمینه است.”

 

پس از گفت وگو با دکتر شیبانی و آگاهی از وضعیت رشته های زبان فارسی در دانشگاه یورک، طبعاً برای علاقمندان این پرسش پیش می آید که “وظیفه ی جامعه ایرانی چیست؟”

در گفت وگوی چندی پیش با پرفسور رهنما، او گفت:”در جوامع مختلف، افراد ثروتمند در برنامه های نوع دوستی (Philanthropy) مشارکت می کنند و بخشی از درآمدهای خودشان را به موسسات آموزشی، هنری، موزه ها و … اختصاص می دهند. برکنار از آنکه از معافیت های مالیاتی هم استفاده می کنند، اما بسیاری به این خدمات نوع دوستانه باور دارند. متاسفانه در جامعه ی ایرانی، با اینکه ثروتمندان زیادی در این شهر داریم، هنوز به آن درجه از درک نوع دوستی نرسیده ایم که دست به چنین اقداماتی بزنیم… با این حال امیدواریم، افراد پا جلو بگذارند و کمک کنند. تا نه تنها این برنامه قطع نشود که به ایجاد مرکز ایرانشناسی هم منجر شود.”

 

من فکر می کنم این می تواند پاسخ خوبی به پرسش ما باشد.